بازگشت

نجمه 04


در کتاب الغيبه از علي بن حسين او از محمد عطار او از محمد حسن رازي او از محمدبن علي کوفي او از ابن محبوب او از ابي معزاء او از ابن ابي يعفور او ازابي عبدالله روايت نموده که از آن حضرت شنيدم ميفرمود که واي بر طغيان کنندگان عرب از شريکه نزديک شده عرض کردم فداي تو شوم از طايفه در خدمه قائم چه قدر ميباشند فرمود جمع قليلي عرض کردم بخدا سوگند هر آينه کسانيکه از ايشان ظهور آن حضرت را وصف ميکنندبسيارند پس چرا جمع قليلي در خدمه آن حضرت ميباشند فرمود خلايق ناچارند بايد امتحان کرده شده باشند و از يکديگر تميز يابند و بغربال زده شوندو جمع کثيري از غربال بيرون روند در کتاب مذکور از محمد بن يحيي و حسن بن محمد ايشان از جعفر بن محمد او از قسم بن اسمعيل انباري او از حسن بن علي او از ابي مغراء او از ابن ابي يعفور روايت نموده او گفته که از ابي عبد الله شنيدم که ميفرمود و مثل اينحديث را ذکر کرده و در کتاب مذکوراز علي بن احمد او از ابي عبدالله بن موسي او از احمد بن محمد او از حسين بن علي بن زياد او از بطائني او از ابي بصير روايت نموده او گفته که از باقر عليه السلام شنيدم ميفرمود بخداسوگند ياد ميکنم هر آينه از يکديگر تميز ميابيد و امتحان کرده شده ميشويد و بخدا سوگند



[ صفحه 4]



ياد ميکنم هر آينه بغربال زده ميشويدچنانکه زر آن از ميان گندم باغربال بيرون کرده ميشود ايضا در کتاب مذکوراز ابن عقده او از قسم بن محمد بن حسين بن علي بن زياد او از بطائني اواز ابي بصير روايت نموده او گفته که از امام محمد باقر شنيدم ميفرمود که اين امريکه انتظار او را ميکشيد واقع نخواهد شد تا وقتيکه بعضي از شما بعضي ديگر را تکذيب کند و تبري نمايدو بعضي از شما بروي يکديگر تف بيندازد دو تا وقتيکه بعضي از شما بعضي ديگر را لعنت کند و در کتاب مذکور از محمد و احمد پسران حسن ايشان از پدرانشان او از ثعلبه او ازابي کهمش او از عمران بن ميثم او از مالک بن حمزه روايت کرده او گفته که امير المومنين فرمود يا مالک بن حمزه حال تو چگونه است در وقتيکه شيعيان باين نهج با همديگر اختلاف نمايند و انگشتان مبارکش را بهم ديگر گذرانيده مانند شبکه نموده و اشاره فرمود باينکه اختلاف شيعيان اينگونه باشد عرض کردم يا اميرالمومنين در آن خير و خوبي نميباشد فرمود اي مالک همه خيرها در آنوقت است و در همان زمان قائم قيام ميکند و هفتاد مرد را که بخدا و رسول دروغ و افترا ميبندند مياورد و ميکشد و بعد از آن خداي تعالي جميع خلايق را بيک دين جمع ميکند و در بحار از محمد بن عبدالله مطهري روايت کرده است که بعد از وفات حضرت عسکري رفتم بخدمه حکيمه خواتون و سئوال کردم از حجه و امام زمان و خبر دادم او را از حيرتيکه مردم را عارض شده است گفت بنشين چون نشستم گفت اي محمد خدا زمين را خالي نميگذارد از حجتيکه يا ناطق است و علانيه دعوي امامه ميکند و يا خاموش است و تقيه ميکند و بعد از امام حسن و امام حسين امامه در دو برادر نميباشد و اين فضيلتي است که حق حسين را بر سائر ائمه عليهم السلام داده است اين ناچيز گويد اين فرمايش آن خواتون اشاره ببطلان دعوي امامه نمودن جعفر کذاب است بعد از وفات حضرت عسکري کما هو الواضح و بالجمه فرمود و خدا فرزندان حسين را زيادتي داده بر فرزند آن حسين و ايشان را مخصوص گردانيد بامامه چنانچه فرزندان هارون را حجتي نماند بعد از فرستادن پيغمبران و اين حيرت بعد از وفات حضرت عسکري نخواهد بود گفتم اي خاتون من آيا از امام حسن عسکري فرزندي مانده تبسم کرد و گفت هرگاه فرزندي نمانده باشد پس کي حجه خدا خواهد بودبعد از آن گفت نگفتم بتو که بعد از حسنين امامه در دو برادر نخواهد بود تا آخر آنچه که در کيفيت ولادت حضرت بقيه الله نقل فرموده است.