بازگشت

نجمه 06


بدانکه چون اينخبر دوم که در نجمه سابقه نقلشد في الجمله اجمال و انغلاقي دارد لذا علامه مجلسي ره در بحار بعد از نقل آنحديثيکه از شرح السنه حسين بن مسعود نقل نموده توضيح و تبين آنرا مينمايد و آن اين است که در کتاب مذکور حسين مزبور باسناد خوداز ابي سعيد خدري روايت نموده که او گفته در اثناي اينقصه دجال باو گفت که چه چيز ميبيني گفت تختي ميبينم درروي آب آن حضرت فرمود که تخت ابليس رادر روي دريا ميبيني بعد از آن پيغمبرفرمود که چه ميبيني گفت دو خبر ميبينم يکي وقوع بهم خواهد رسانيد و يک خبر دروغ يا اينکه دو خبر دروغ ميبينم و يکخبر راست آن حضرت فرمود که او را بگذاريد زيرا که امر بر او مشتبه شده و معني قول آن حضرت که چيزي در دل پنهانداشته براي اينکه آنرا ازتو بپرسم اينست که آن حضرت آيه يوم تاتي السماء بدخان مبين را در دلش قصد کرده بود و او در جوابش گفت که آنچه در دلت قصد نموده دود است زيرا که دخان بمعني دود است و چون بعضي گفته که عيسي بن مريم دجالرا در کوه دخان بقتل خواهد رسانيد پس بنا بر اين احتمال هست که مراد آن حضرت کشته شدن او باشد در کوه دخان زيرا که اين ابن صياد چنين گمانداشت که او دجال است و لهذا در خواب آن حضرت گفت که مرادت دود است يعني کشته شدن من است در کوه دخان و ايضا در کتاب شرح السنه در تفسير قول آن حضرت که بانملعون فرمود از اجل خود تجاوز نخواهي کرد آورده که خطابي که يکي ازعلماء عامه است گفته که اينکلام بدو وجه محتمل است يکي اينست که برتبه و اندازه تو نميرسد اينکه پاره از غيبها را بداني نه از جهت وحي که شيوه انبياء است و نه از جهت الهام که از خواص اولياء است و آن چيز که بزبانش جاريگرديد شيطان آنرا بقلب وي انداخته و او هم او را از رسولخدا شنيده در وقتيکه آنرا پيش از ورود حضرتش بقريه نحل باصحاب خود ميفرمود و وجه ديگر آنست که قضا و قدر الهي رادر خصوص نفس و کارهاي خود نميتوان تغيير بدهي و ايضا در شرح السنه از ابو سليمان نقل نموده که گفته است که آنچه در توجيه اينحديث بنظر من ميرسداينست که اينقصه در ايام مصالحه رسولخدا با يهوديان و خلفاء ايشان واقع گرديد و ابن صياد هم از ايشان بوده يا اينکه بکارهاي ايشان مدخليه مينموده و ادعاي کاهني ميکرد و اينخبر هم برسولخدا ميرسيد پس آن حضرت بمقام امتحان وي درآمده و با اين سئوالات که مذکور گرديد امتحانش نمودچون او را بسخن گفتن درآورد دانستکه او بر باطل است و از جمله ساحران يا کاهنان است يا از کساني است که جن در صورت انسان بنزد ايشان ميايد و پاره اخبار بايشان ميگويد يا از کساني است که شيطان با ايشان مراوده ميکند وبعضي خبرها بزبانشان جاري ميسازد وقتيکه آن حضرت قول او را شنيد بر او درشتي نمود و فرمود که دور و خوار شود و تو از قدر خود هرگز تجاوز نخواهي کرد مراد آن حضرت از اينکلام اينست که اينخبر را که او داد شيطان بزبانش جاري نموده نه اينکه از جهت وحي گفت و او را حالتهاي چند بود در بعضي از آنها خبرش مطابق واقع ميشد ودر بعضي ديگر خطا ميکرد چنانچه او خودش گفت که بمن خبري ميايد راست و خبري ميايد دروغ در اينحال آن حضرت فرمود که امر بر تو مشتبه شده مجملا او فتنه است که خداوند عالم بندگان خود را بان امتحان ميکند تا اينکه هلاکت هالکان و نجات ناجيان بعد از اقامه حجه و برهان و جوشيدن آنان در بوته امتحان شده باشد چنانچه قوم موسي در زمان خويش با گوساله امتحان کرده شدند و هلاک گرديدند و بعضي ديگر که خدايتعالي ايشانرا هدايت نمود و نگاهداشت نجات يافتند تمام شدکلام ابو سليمان که آنرا بغوي در شرح السنه نقل نموده و علامه مجلسي ره در بحار ميفرمايد که علماء اهل سنت اختلافکرده اند در اينکه دجال همان ابن صياد است يا غير او است جماعتي از ايشان گفته اند که دجال غير اين صياد است زيرا که چنين روايتشده است که ابن صياد از عمل خويش توبه و بازگشت نمود و در مدينه وفاتکرد و کفن را از صورتش برداشتند و مردم او را مرده ديدند و از ابو سعيد خدري نيز حديثي روايت نموده اند که دلالت دارد باينکه او دجال نيست و جماعه ديگر معتقد هستند که او دجالست و اينرا از ابن عمر و جابر انصاري روايتکرده اند.