بازگشت

نجمه 03


توقيعي است که شيخ طبرسي عليه الرحمه در کتاب احتجاج روايتکرده از شيخ موثق ابو عمر عامري رحمه الله که گفته که ابن غانم قزويني با جماعتي از شيعه گفتگونمودند در باب خلف عسکري و ابن ابي غانم ميگفت که بعد از آن بزرگوار خلفي نمانده و آنجماعه گفتند که او را خلف ميباشد پس در اينباب ايشان بناحيه نوشتند و در جواب ايشان بيرو آمد بخط شريف آن بزرگوار مکتوبي که ترجمه اش اينست بسم الله الرحمن الرحيم خداوند عافيت دهد ما را و شمارا از بلاي آخر کار بدرستيکه رسيد بمن خبر در ريب واقع شدن جمعي از شمادر دين و داخلشدن شک و حيرت در قلوب ايشان در باب ولاه امر ايشان پس از اينجهه مغموم و دلتنگ شديم لکن از براي شما نه از براي خودمان و اينخبربد حال نمو ما را در باب شما نه در باب ما زيرا که خداوند با ما باشد پس ما را بغير او حاجتي نباشد و حق با ما ميباشد پس بوحشت نمياندازد ما را کسيکه در خانه خود بنشيند و با ما نباشد و ما صنايع پروردگار خود هستيم و خلق بعد از ما صنايع ما ميباشند و ايجماعه چه ميشود شما را که در شک افتاده ايد و در حيرت واقع شده ايد آيا نشنيده ايد که خداي عز و جل مي فرمايد که يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولواالامر منکم يعني ايکسانيکه ايمان آورده ايد اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد رسول را و اطاعت کنيد اولي الامر خود را يعني امام را آيا ندانسته ايد چيزهائيرا که اخبار و آثار آنها را آورده و بر آنها دلالتکرده از اموريکه ميباشد و حادث ميشود بر امامان گذشته شما و باقيمانده عليهم السلام يعني اخبار وآثار مشتمله بر بيان احلات يکيک از ائمه شما از اول ايشان تا آخر ايشان از پيغمبر شما بشما نرسيده و همچنين حالات امام بعد از امام قبل بشما نرسيده که همه اخبار کرده اند باسم ما و لقب ما و کنيه ما و پدر و مادر و کيفيت ولادت و غيبت و ساير حالات ما چنانکه اخبار نمودند از حالات گذشتگان و همه را صدق و مطابق واقع ديديد آيا نديده ايد که از زمان آدم تا امام گذشته که حضرت عسکري باشد چگونه خداوند از انبياء و اوصياء مامنها قرار داده که رجوع بانها کرده اند و علمها قرار داده که بسبب آنها هدايت يافته اند و هر گاه که غايب گشته علمي ظاهر شده علم ديگر و هر وقت که غروبکرده ستاره طلوع نموده ستاره ديگر پس چون قبض نمود خداوند امام گذشته را گمانکرديد که خداوند دين خود را باطل نمود و واسطه ميان خود و خلق را قطع کرد حاشا نشده اينکار و نخواهد شد تا آنزمان که قيامه قيام کند و امر خدا ظاهر گردد و حال آنکه مردم کراهت داشته باشند وبدرستيکه امام گذشته گذشت و مفقود گرديد با سعادت بانطوريکه پدران او رفتند بدون تفاوت و در ما گذشت وصيت و علم خود را و مائيم آنکسيکه خليفه و قائم مقام او ميباشد و نزاع با ما در باب خلافه او نميماند مگر کسيکه ظالم و گناهکار باشد و ادعاي اينمقام را غير از ما کسي ديگر نکند مگر آنکه جاحد و کافر بوده باشد و اگر نبود اينکه امر خدا مغلوب نگردد و سر خدا فاش نشود هر آينه ظاهري گرديد از براي شما از حق ما چيزيکه عقلهاي شمابسبب آن حيران نميگرديد و شکهاي شما بان زايل ميگرديد لکن آنچيزيرا که خدا خواسته باشد بشود و هر موعدي را اندازه باشد که بايد برسد پس بترسيد از خدا و تسليم نمائيد از براي ما و امر را بما واگذاريد زيرا که بر ما باشد صادر کردن کارها چنانکه از ما بود وارد کردن آنها يعني با ما ميباشد ايراد و انجام امور از براي شما مداخله در آنها نيست و اراده آشکارا نمودن اموريرا که از شما پوشيده شده مينمائيد و از جانب راست ميل بجانب چپ نکنيد و قرار دهيد قصد و نيت خود را بدوستي ما بر آنطريقه که واضح است پس بتحقيق که شما را نصيحتکردم و خدا در اينباب بر من و شما شاهد و گواه ميباشد و اگر نه آن بود که ما دوست ميداريم صلاح و رحمت شما را و مشفق هستيم بر شما هر آينه با شما مکالمه و مخاطبه نمينموديم زيرا که مشغول بکار ديگر هستيم و ممتحن و مبتلا بامر ديگر شده ايم و آن امر منازعه کردن با آنشخص ظالم کول بي خير جفاکار گمراه بدکردار مخالف پروردگار تباه روزگاريستکه ادعا مينمايد چيزيرا که از براي او نيست و انکار ميکند حق کسيرا که خدا اطاعت آنکس را بر او واجبکرده و ظالم و عاصيشده و در سنت رسولخدا اسوه حسنه ميباشد يعني بايد ما در متحمل اين اذيتها برسولخدا اقتدا کنيم و زود باشد که جاهل جزاي عمل خود را به بيند و زود باشد که کافر بداند که عاقبت دار آخرت با چه کس ميباشد خداوند نگاهدارد ما و شما را برحمت خود از جميع مهلکه ها و بديها و آفات و عاهات بدرستيکه او شايسته اينست و قادر است بر هر چيز که ميخواهد و ولي و حافظ ما و شما ميباشد و السلام علي جميع الاوصياء و الاولياء و المومنين و رحمه الله و برکاته و صلي الله علي محمد النبي و سلم تسليما و در آنکتاب بعد از نقل اين توقيع فرموده است که مولفگويد که ظاهر اينست که مراد آن بزرگوار از آنشخص عالم جفاکار که با او منازعه داشته جعفر کذاب بوده زيرا که اين توقيع شريف در آنوقت خارج گرديده و محتملستکه خليفه آنزمان بوده باشد و الله العالم.