بازگشت

نجمه 01


از جمله آنها در توقيع است که شيخ طبرسي در کتاب احتجاج آنها را ذکر فرموده و ما ديدن شيخ مفيد خط مبارک آن حضرت را در ذيل آنها در ياقوته پنجاه و دويم و پنجاه و سيم از عبقريه هشتم از بساط چهارم اينکتاب نقل نموده ايم و چون اصل آندو توقيع را در آنجا نقل ننموده ايم لذا در اينجا ترجمه آنها را نقل مينمائيم توقيع اول در کتاب مذکور است که چند روز از ماه صفر مانده از سال چهارصد و دهم هجري مکتوبي از ناحيه مقدسه حرسها الله و رعاها بشيخ مفيد قدس روحه و نور ضريحه رسيد که رساننده آنمکتوب گفته که آنرا از ناحيه که متصل است بحجاز برداشتم و عنوان آن اينست لاخ السديد و الولي الرشيد الشيخ المفيد ابي عبد الله محمد بن نعمان ادام الله اعزازه من مستودع العهد الماخوذ علي عباده بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد سلام عليک ايولي مخلص در دين مخصوص در حق مابقين بدرستيکه ما حمد ميکنيم خدائي را که غير از خدائي نيست و از او سئوال ميکنيم که صلوات فرستد بر آقا و مولا و پيغمبر ما محمد و بر آل طاهرين او و تو را خبر ميدهيم ادام الله توفيقک



[ صفحه 204]



لنصره الحق و اجزل مثوبتک علي نطقک عنا بالصدق اينکه خدا ما را اذن داد که تو را مشرفسازيم بمکتوب نوشتن و بتکليف کردن تو باينکه برساني بعضي امور را از ما بدوستان ما که در نزد تو هستند اعزهم الله بطاعته و کفاهم المهم برعايه لهم و حراسته بس متابعت کن و واقف شو ايدک الله بعونه علي اعدائه المارقين من دينه بر آنچيزيکه ذکر مينمائيم و عمل کن در رسانيدن آن بکسانيکه بايشان اطمينانداري بر آندستور العمل که از براي تو مينويسيم انشاء الله و ما اگر چه منزلکرده ايم در جائيکه از مکان ظالمها دور است نظر بانکه خداوند صلاح ما و شيعه مومن ما دانسته مادام که دولت دنيا با فاسقها ميباشد لکن علم ما احاطه دارد باخبار شما و پنهان نيست از ما چيزي از احوال شما و عارف هستيم بان لغزشهائيکه بشما رسيده در آنزمان که ميل نمود بسياري از شما بسوي آنچيزيکه پيشينيان صالح از آن کناره ميکردند و آنعهدي را که خدا از ايشان گرفته بود پشت سر انداختند گويا نميدانند که ما از مراعات شما دست برنميداريم و از ذکر شما فراموش نميکنيم و اگر چنين نباشدو بلاها بر شما نازلشود و اعداء شما را تمام کنند پس از خدا پرهيز نمائيدو تقوي را شعار خود سازيد و ياري کنيد ما را بر علاج کردن فتنه که بر شما رو آورده که هلاک ميگردد در آن فتنه کسيکه بارزوي خود رسيده بمواظبت طاعات و اين فتنه علامه طول حرکت ما و جدا شدن بد و نيک شما از يکديگر بامر و نهي ما و خدا تمام کننده باشدنور خود را هر چند مشرکين کراهت داشته باشند چنگ زنيد بتقيه کردن از برافروختن آتش جاهليت که آنرا برافروز کرده امويه و بترس افتد از آن آتش فرقه مهديه و من زعيم هستم بنجات يافتن کسيکه قصد نکرده باشد ازاين آتش فتنه جاهاي پنهانرا و سلوک کرده باشد در استخلاص از آن راههاي خوب را هر گاه برسد جمادي الاولي از امسال پس عبرت بگيريد بان امريکه در آن واقع ميشود و از خواب خود بيدار شويد بسبب آن امريکه پيش روي شما ظاهر گردد و بجهه آنچيزيکه بعد از آن واقع ميشود زود باشد که ظاهر شود از براي شما از آسمان علامتي واضح و از زمين هم ظاهر شود علامتي که مانند آن باشد بدون تفاوت و حادثگردد در زمين مشرق چيزيکه خون آورد و باعث قلق و اضظرابگردد و بعد از آن غالب شود بر عراق گروهيکه از اسلام خارج باشند و تنگ شود بسبب اعمال آنها بر اهل عراق روزيهاي ايشان بعد از آن فرج رسد و غم زايلگردد بسبب هلاکشدن شخصي از اشرار که مردمان خوب با تقوي مسرور وخوشحال شوند از هلاکت او و کسانيکه اراده حج کرده اند بارزوي خود برسند با وجود بسياري و اتفاق ايشان و از براي ما بجهت آساني حج و واقع شدن حج ايشان بر وجه اختيار و اتفاق و خوشي شاني باشد که ظاهر گردد موافق نظم و قاعده پس در آنوقت بجا آورد هر يک ازشما چيزيرا که باعث قرب او کرد و بمحبت ما و اجتنابکند از چيزيکه او را نزديک کند بکراهت و سخط ما زيرا که خدا مرده را بناگهاني زنده کند دروقتيکه توبه باو فايده ندهد و پشيماني از کردهاي بد سودي نبخشد خداوند هدايترا بتو الهام کند و برحمت خود توفيق را بتو لطف فرمايد تمام شد ترجمه توقيع رفيع و در دار السلام بعد از ذکر اين توقيع فرموده مولفگويد که اين توقيع شايد اخباري است از آن جناب بوقوع واقعه هلاکوخان که از سمت مشرق و بلاد ترکستان با لشکر کفر سير از نواحي خراسان عنان طغيان بسوي عراق عرب کشيد و مستعصم عباسي را که خليفه عصر خود بود گرفته هلاک نمود و اهل تقوي را بکشتن او مسرور گردانيد و بغداد و توابع آنرا بحيطه تصرف درآورد و بقدر ما شاء الله از فرقه اشرار بدار البوار فرستاد و بعدا در ابدفع اساطين نواصب آباد گردانيد چنانکه وقوع جميع اخبارات مشهور و در کتب تواريخ و سيرمسطور است و نيز شايد مستند باين توقيع بود اخبار مشايخ حله هلاکوخانرا بعد از توجه بسمت بغداد بتحريک خواجه نصير الدين قدس سره و تردد او در محاصره بغداد نظير بقلت استعداد و ملاحظه مهابت و سطوت و دولت مستعصم و کثرت لشکر باينکه امام ما خبر داده ما را بظفر و نصرت خان پس بايد در امر خود خائف و هراسان نگردد و اهل حله را امام مرحمت فرمايد و ايشانرا رعيت او خواهان خودراند ولدي الحاجه در عدد انصار و اعوان خود شمارد و گرفتن ايشان از اوخط امانرا و رعايت خان ايشان را بعد از غلبه و استيلاء بر وجه سهل و آسان و اگر نبود بر وجود و حقيقت اينخلاصه موجود مگر همين توقيع هر آينه کافي بود از براي فاضل و داني و رفيع و وضيع و الحمد لله و له المنه.