نجمه 02
ايضا شيخ طوسي در کتاب الغيبه گفته که در مکتوب ديگر محمد بن عبد الله بن جعفر حميري که بشيخ ابي القاسم نوشته چنين است که خداي عز و جل عزت تو را دائمي گرداند در رقعه من تامل کن و با چيزي يعني با جوابي که دادن آن تو را آسانست بمن تفضل بفرما تا اينکه اين تفضل را بر تفضلهائيکه در باره من کرده بيفزايم و علاوه مينمايم خدا عزتت را دائمي بگرداند احتياج دارم باينکه براي من از بعضي فقهاء بپرسي که شخصيکه نماز
[ صفحه 197]
ميگذارد چون از تشهد فارغ گشت براي رکعت سيم برخواست آيا تکبير گفتن بر او واجب است زيرا که بعضي اصحاب ما گفته اند که تکبير بر او واجب نيست وکافي است اينکه بگويد بحول الله و قوته اقوم و اقعد جواب ان فيه حديثين اما احدهما فانه اذا انتقل من حاله الي حاله اخري فعليه تکبير و اما الاخر فانه روي انه اذا رقع راسه من السجده الثانيه فکبر ثم جلس قام فليس عليه للقيام بعد القعود تکبير و کذلک التشهد الاول يجري هذا المجري و بايهما اخذت من جهه التسليم کان صوابا يعني در اينخصوص دو حديث است يکي اينست که چونمصلي از حالتي بحالت ديگر منتقل شد هر آينه تکبير بر او واجب ميباشد و ديگر اينست که چون از سجده دويمين سر برداشت و تکبير گفت ونشست بعد از آن برخواست هر آينه براي برخواستن بعد از نشستن بر او تکبير لازم نميشود و همچنين تشهد اول اينصورت را دارد و هر کدام را از ايندو حديث قبولنموده عمل کني صواب وصحيح خواهد بود سئوال اگر شخصي در حال نماز انگشتري که نگينش خماهن است در انگشت داشته باشد آيا نمازش صحيح است يا نه بدانکه خماهن دو قسم سنگ است يکي نر و ديگري ماده اگر آنها راباب سحق کنند آب يکي زرد و ديگري سرخ ميباشد و اگر در کاسه که از آنها ساخته شده شراب خورده شود مستي نمياورد جواب فيه کراهه ان تصلي فيه و فيه اطلاق و العمل علي الکراهه يعني نماز کردن با آن مکروه است و آنمطلق است يعني مکلف نسبت بان مطلق العنان است يعني حرام نيست ليکن عمل بر کراهت است س اگر مردي از ديگري خواهش نمايد که اشتري بجهه هدي براي من بخر و در مني نحر کن او بخرد و دروقت نحر نام آنمرد را فراموش نمايد واشتر را نحر کند و در وقت نحر نام آنمرد را فراموش نمايد و اشتر را نحرکند بعد از آن نام او بخاطرش افتد آيا اين گونه هدي از جانب آنمرد مجزي و کافي ميشود يا نه ج لا باس بذلک و قد اجزء عن صاحبه يعني بر اينگونه نحر باک نيست و از صاحبش مجزي است س از طايفه مجوس در نزد ما جولايان هستند که ميته ميخورند و خودشانرا که بان ملاقات نموده اند نميشورند و بدين حالت براي ما لباس ميبافند آيا نماز در اينگونه لباس جايز است يا نه ج لا باس في الصلوه فيها يعني عيب نيست در نماز کردن با اين لباس س نافله شب گذار در تاريکي مي خواهد سجده کند چيزيرا که بر آن سجده جايز است مانند سنگ يا کلوخ يا چوب يا غيرآن نميبيند پيشانيش را بر روي لباس يا فرشي که از پوست است ميگذارد چون سر برميدارد آنچيزيرا که سجده بر آنجايز است مييابد آيا باين سجده که بر پلاس يا پوست کرده است اعتماد ميشود يعني يک سجده حساب ميباشد يا اينکه بايد سجده ديگر بجا آورد ج ما لم يستو جالسا فلا شي ء عليه في رفع راسه لطلب الخمرات يعني ماداميکه راست شده ننشسته در برداشتن سرش براي جستجو کردن حصيري که بروي سجده خواهدکرده بود بر او حرجي نيست س محرم يعني کسيکه احرام بسته بايد پرده و پوششها را که سايه مياندازد بردارد آيا واجب است چوب سقف کجاوه يا محمل و چوب دو طرف آنرا بردارد يا نه ج لاشي ء عليه في ترکه جميع الخشب يعني اگر همه آنچوبها را بگذارد و برنداردبر او حرجي نيست س محرم سايباني از پوست يا غير آن بر بالاي سرش بکشد براي اينکه باران لباس او را و چيزهارا که در محمل او است تر نکند آيا جايز است چنين کند يا نه ج اذا فعل ذلک في المحمل فعليه دم يعني اگر در راه در بالاي محمل اينچنين کند هر آينه قرباني بر او لازم ميباشد س مردي از جانب ديگري حج ميکند آيا احتياج هست باينکه در وقت بستن احرام آنشخص را بخاطر آرد يا نه و آيا واجب است اينکه از طرف خود و از جانب آنشخص قرباني نمايد يا اينکه يک قرباني کافي است ج يذکره و ان لم يفعل فلا باس يعني بايد آنشخص را بخاطر آورد و اگر دو قرباني نکند بر او حرجي نيست س آيا براي مردم احرام بستن با لباس خز جايز است يا نه ج لاباس بذلک و قد فعله قوم صالحون يعني در اينخصوص حرجي نيست و جماعتي از اهل صلاح چنين کردند س آيا براي مرد جايز است نماز کردن در حالتيکه در پايش جورابي باشد که کعبين او را نميپوشاند يا جايز نيست ج جايز يعني جايز است س مردي نماز ميگذارد و در آستين يا شلوارش چاقو يا کليد از آهن هست آيا اينجايز است يا نه ج جايز يعني جايز است س مرد يا بعضي از اينجماعه يعني اهل سنت بحج ميرود و راهرا هم با هم ميروند و اينجماعه ازمسلخ احرام نمبيندند آيا براي اينمردجايز است اينکه احرام را تا بذات عرق تاخير نمايد در آنجا با ايشان احرام به بندد زيرا که از بروز يافتن مذهبش ميترسد يا جايز نيست احرام بستن مگر از مسلخ ج يحرم من ميقاته ثم يلبس الثياب و يلبي في نفسه فاذا بلغ الي ميقاتهم اظهر يعني از ميقاتگاه خود که از مسلخ است احرام مبيندد بعد از آن لباسش را ميپوشد و در پيش خود تلبيه ميگويد چون بمقياتگاه ايشان که ذاع عرق است رسيد احرامش را آشکار ميگرداند س آيا پوشيدن کفشيکه پوستش پوسيده و گنديده است چه صورت دارد زيرا که بعضي از اصحاب ما چنين گفته اند که پوشيدن آنمکروه است ج جايز ذلک و لا باس يعني جايز است و باک نيست س مردي از وکلاء موقوفات اموالرا که در دست دارد حلال ميداند و از اخذ مال وقف اجتناب ندارد بسا بدهي ميروم که او در آنجا است يا بمنزلش داخل ميشوم در حالتيکه طعامش حاضر ميشود پس مرا بخوردن آن تکليف ميکند اگر از طعامش نخورم با من عداوت ميورزد و ميگويد که فلانکس خوردن طعام مرا حلال نميداند آيا جايز است اينکه از طعامش بخورم و تصدق بدهم و مقدار تصدق چيست و اگر اينوکيل موقوفات بخواهد هديه براي ديگري بفرستد و منهم نزد او باشم آنمرد خواهش نمايد که من از آنهديه بخورم يا بردارم و حال آنکه ميدانم که او از اخذ اموال وقف که در دست دارد باک ندارد اگر از آن هديه چيزي بردارم يا بخورم حرجي بر من لازم ميايد يا نه ج انکان لهذا الرجل مال او معاش غير ما في يده فکل طعامه و اقبل بره و الا فلا يعني اگر براي اينمرد بغير از آنکه در دست دارد مالي يا معاشي باشد پس طعام او را بخور و احسانش را قبولکن و اگر نباشدطعامش را مخور و احسانش را قبول مکن س شخصي بحق قائلست و متعه را حلال ميداند و برجعت معتقد است ليکن زني دارد موافق طبع و بامرش مطيع است از اينجهه با وي عهد و پيمان بسته که برروي آنزن زن ديگر نگيرد و زن نجيبه بر زوي او تزويج نکند و بوعده خود وفا نموده نوزده سال بر سر اينعهد ايستاد بسا ميشود که از منزلش تا يکماه غايب ميباشد در آنمدت متعه نميکند و دلش هم اينمطلب را نميطلبد و چنان ميداند که اطلاع آنانکه در نزد اويند مانند برادر و پسر و غلام و وکيل و خدمتکارانش بر متعه کردن اوامري است که او را در نظر ايشان حقيرو خوار مينمايد و چنان ميداند که ايستادنش در سر آنعهد و پيمان از راه ميل و محبت بزن
[ صفحه 198]
خود و براي حفظ احترام خود و احترام او بر وي واجب است نه اينکه متعه را حرام ميداند بلکه بر آن معتقد است که آيا بر ترک متعه معصيت مترتب ميشود يا نه ج يستحب له ان يطيع الله ليزول عنه الحلف علي المعصيته و لو مره واحده يعني سنت است براي او اطاعه خدا در خصوص متعه کردن هر چند که يکبار نمايد تا اينکه زايلگردد از اوحکم قسم خوردن بر ترک مستحب يعني لا اقل بايد يکبار متعه نمايد تا اينکه حکم سوگند ياد کردن از او زايل گردد سائل بعد از آن نوشته بود که خدا عزت تو را ادا نمي گرداند اگر مسائل را براي من بپرسي و آنها را براي من شرح کني و در هر يکي از آنها جواب دهي بطريقيکه عمل بر آنست و در اينباب برمن منت بگذاري خدا تو را سبب همه خيرات گرداند و آنها را بدست تو جاري بکند هر آينه انشاء الله ثواب کرده خدا عمر تو را طولاني و عزت و تاييد و سعادت و سلامه و کرامت را دائمي گرداند و نعمتش را بر تو تمام کند و احسانش را بتو بيفزايد و مرا در وقت روآوردن مکروه و بدي فداي تو گرداند و مرا پيش از تو بعوضت بميراند و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد النبي و اله و سلم تسليما کثيرا ابن نوح گفته که اين نسخه را از روي دو رقعه قديم که در آنخط و توقيعات بود نوشتم.