بازگشت

نجمه 01


شيخ طوسي در کتاب الغيبه گفته که خبرداده اند بما جماعتي از ابي الحسن محمد بن داود قمي او گفته که در پشت مکتوبي يافتم نوشته که ابي القاسم حسين بن روح تقرير نموده و احمد بن ابراهيم نوبختي بخط خود نوشته و آنمشتمل بود بر جوابهاي فقيه يعني قائم با محمد علي سلمعاني زيرا که ازشلمغاني چنين حکايتشده که او گفته که از اينمسائل من جوابداده ام نه غير من و در آنمکتوب از شيخ ابي القاسم پرسيده بودند که اينجوابها حق است ياباطل شيخ ابي القاسم جواب اينسئوالراباحمد بن ابراهيم تقرير نموده او در پشت آنمکتوب بدين نهج نوشته بسم الله الرحمن الرحيم قد وقفنا علي هذه الرقعه و ما تضمنته فجميعه جوابنا و لا مدخل للمخذول الضال المضل المعروف بالغر اقري لعنه الله في حرف منه و قد کانت اشياء خرجت اليکم علي يدي احمد بن بلال و غيره من نظرائه و کان من ارتدادهم عن الاسلام مثل ما کان من هذا عليهم لعنه الله و غضبه يعني بر اينرقعه و مضامين آن مطلع گشتيم همه آنها جواب ما است و در هيچ حرف آنمخذول يعني بسر خود واگشته نشده راکه گمراه و گمراه کننده و مشهور بغراقري است لعنه الله مدخليت نيست وپيشتر از اين پاره جوابها بود که بدست احمد بن بلال و غير او که ماننداو بودند بيرون آمده بود و حال آنکه از ايشانهم مرتد شدن غراقري سر زده بود لعنت خدا و غضب او بر ايشان باد بعد از اينسئوال در اينرقعه بود که در زمان سابق ميخواستيم که ثابت نمائيم اينرا که اين توقيعات و جوابها از شما اند يا نه جواب درآمد بدين نهج الامن استثبت فانه لاضرر في خروج ما خرج علي ايديهم و ان ذلک صحيح يعني آگاه شويد هر که ميخواهد که آنها را ثابت نمايد هر آينه در بيرون آمدن چيزهائيکه بدست ايشان درآمد ضرر نيست و اينها صحيح اند و پيشتر از اينها از بعضي علماء روايتشده که از قائم از مثل اينقضيه که در حق بعضي کسانيکه خدا بر ايشان غضب کرده بود پرسيده شد آن حضرت در جواب فرمود العلم علمنا و لا شي ء عليکم من کفر من کفر فما صح لکم مما خرج علي يده بروايه غيره من الثقات رحمهم الله فاحمدوا الله و اقبلوه و ما شککتم فيه او لم يخرج اليکم في ذلک الاعلي يده فردوه الينا النصححه او بنطله و الله تقدست اسمائه و جل ثناوه ولي توفيقکم و حسببنا في امورنا کلها و نعم الوکيل يعني علم علم ما است و از کفر کسيکه کافر شده بر شما ضرري نيست پس اگر توقيعيکه بدست او بيرون آمده صحت آن بسبب روايت غير او از ثقات رحمهم الله بشما ثابت ميشود آنگاه بخداي عز و جل حمد بکنيد و آنرا قبول نمائيد و آنچه در خصوص آن شک کرديد يا اينکه براي شما در آنخصوص توقيعي در نيامد مگر بدست کسيکه کافر گشته و مرتد گرديده آنگاه او را بسوي ما برگردانيد و بمارجوع نمائيد تا اينکه او را صحيح نمائيم يعني بگوئيم که صحيح است يا بگوئيم باطلست و خداونديکه نامهايش پاک و ثنايش بلند است صاحب توفيق شمااست و در همه کارهاي ما بما کفايتکننده و چه خوب وکيل است و ابن نوح گفته که اول کسيکه اين توقيع را بما خبر داده ابو الحسين محمد بن علي تمام است و او ذکر کرده که من اينرا از روي رقعه نوشتم که در نزد ابو الحسن بن داود بود وقتيکه ابو الحسن آمد آنرا بر او خواندم گفت که اينرقعه را بعينه اهل قم بنزد ابي القاسم نوشته بودند و در آنمسئله چندبوده شيخ ابي القاسم در پشت آن بخط احمد بن ابراهيم نوبختي بايشان بنهج مذکور جواب نوشته و اينرقعه بدست ابي الحسن بن داود نسخه آن بدين نهج بود مسائل محمد بن عبد الله بن جعفر حميري اينست بسم الله الرحمن الرحيم اطال الله بقائک و ادام عزک و تاييدک و سعادتک و سلامتک و اتم نعمته عليک و زاد في احسانه اليک و جميل مواهبه لديک و فضله عندک و جعلني من السوء فداک و ماتني قبلک الناس يتنافسون في الدرجات فمن قبلتموه کان مقبولا و من دفعتموه کان وضيعا و الحامل من وضمتموه و نعوذ بالله من ذلک و ببلدنا ايدک الله جماعه من الوجوه يتساوون و يتنافسون في المنزله و وردايدک الله کتابک الي جماعه منهم في امر امرتهم به من معاونه و من اخرج علي بن محمد بن الحسين بن مالک المعروف مالک بادوله و هو ختن من رحمهم الله من بينهم فاغتم بذلک و سئلني ايدک الله ان اعلمک ما ناله من ذلک فانکان من ذنب استغفر الله و انکان غير ذلک عرفته ما يسکن نفسه اليه انشاء الله حاصل مضامين اينکلمات اينست که شيخ ابي القاسم خطاب نموده و ميگويد که خدايتعالي زندگاني تو را طولاني گرداند و عزت وتاييد و سلامه و سعادت تو را وانمي گرداند و نعمتش را بر تو تمام نمايد و زياد کند احسان خود را بتو و زيباترين بخششهاي خود را در نزد تو وتفضل خويش را براي تو بيفزايد و مرا در وقت رو آوردن چيزهاي بد و ناخوش فداي تو گرداند و مرا پيش از تو بميراند مردم به پيدا نمودن بلند پايگي حرص و رغبت دارند هر کس را شماقبولکنيد هر آينه مقبول و بلندپايه ميشود و هر که را شما رد نمائيد و برآنيد هر آينه فروپايه خواهد گشت و گمنام کسي است که شما او را پست کنيد و از راندن و رد نمودن شما بخدا پناه ميبريم خداوند عالم تو را قوت دهد و مويد گرداند در شهر ما جماعتي هستند از معروفين که در رتبه با هم برابرندو در تحصيل قدر و منزلت حرص و رغبت دارند خدا تو را مويد گرداند مکتوب تو بجماعتي از ايشان در خصوص ياري نمودن بحق که ايشانرا بان امر نموده بودي رسيد علي بن محمد بن حسين بن مالک رحمهم الله که مشهور است بمالک بادوله و آن ختن من است از ميان آنجماعه بيرونکرده و او را در مکتوب ننوشته و بدين سبب مهموم و مغموم گشته خدا تو را مويد گرداند از من خواهش نموده که بتو اعلام نمايم اينهم و غم را که باو رو آورده براي اينکه تو سبب نوشتن نام او را بيان کني اگر سبب آن گناهي است که از او سر زده او از آن توبه و بازگشت نمايدو اگر غير آن باشد بايد چيزي باو بگوئي که دلش انشاء الله بسب آن آرام گيرد در جوابش اين توقيع بدين نهج درآمد لم نکاتب الا من کاتبنا يعني آنانکه بايشان مکتوب نوشته بوديم بمن مکتوب نوشته بودند و اينمرد بما چيزي ننوشته بود تا آنکه نام او را داخل نامهاي ايشان نمودي پس سبب بر نوشتن آن بود نه گناه و تقصيري که از او سرزده بعد از آنسائل نوشته بود که خد عزت تو را دائمي گرداند مرا بر تفضل خود معتاد کرده بطريقه که تو سزاواري باينکه با من بانطريقه رفتار نمائي خدا تو را عزيز گرداند در نزد تو پاره فقها هستند من بياره مسائل محتاجم بايد آنها را از ايشان براي من بپرسي از جمله آنها اينست که عالم يعني قائم ذکر ننمودن اسم شريفش از راه تقيه است بما روايت نموده که از او در خصوص پيشنماز طايفه که با ايشان نماز



[ صفحه 196]



ميکرد و در اثناي نماز حادثه بر او رو داد يعني وفاتکرد پرسيده شد که آيا در اينصورت مامومين او چه بايد بکنند در جواب گفته که نعش آن پيشنماز را پس زده پس يکي از مامومين پيش آمده نماز ايشانرا باتمام رساند و هر که دست بنعش پيشنماز زده بايد غسل مس ميت کند در جوابش توقيعي بدين نهج درآمد ليس علي من نحاه لا غسل اليد و اذا لم تحدث حادثه تقطع الصلوه ثم صلوته مع القوم يعني واجب نيست بر کسيکه نعش پيشنماز را از نمازگاه دور کرده مگر شستن دست و اگرچنين حادثه رو ندهد که نماز را قطع کند آنگاه نماز را با آنجماعه باتمام ميرساند و از جمله آنها اين بود که از عالم چنين مروي است که هر که بميت در حالتيکه بدنش گرم است و هنوز سرد نشده مس نمايد بايد دستش را بشويد و هر که بان مس نمايد در حالتيکه سرد شده باشد هر آينه غسل بر او واجب ميشود و اين پيشنماز که وفاتکرده در اينحالت هنوز سرد نميشود و مس بان نميباشد مگر در حاله گرمي آن و عمل در اينخصوص بکدام طريق است و حال آنکه احتمال هست که از لباس ميت بگيرد او را از نمازگاه دور گرداند وبه بشره اش مس ننمايد پس بنابر اين چگونه غسل بر او واجب ميشود در جوابش بدين نهج توقيع درآمد اذا مسه علي هذه الحاله لم يکن عليه الا غسل يده يعني وقتيکه بميت بدين نهج مس نمود هر آينه بر او لازم نميشود مگر شستن دستش سائل در خصوص نماز جعفر طيار پرسيده که اگر نماز گذارنده در حال قيام يا قعود يا رکوع يا سجود در تسبيح سهو بکند و پيش از اتمام نماز در حاله ديگر بخاطرش آيد آيا فوتشده از تسبيح را در حالتيکه بخاطر افتاده اعاده ميکند يا اينکه نماز را باتمام ميرساند توقيع درآمد بدين نهج اذا هوسها في حاله من ذلک ثم ذکر في حاله اخري قضي مافاته في الحاله التي ذکر يعني در وقتيکه در يکي از اينحالتها سهو نمود بعد از آن در حاله ديگر بخاطرش رسيد که سهو نموده آنگاه در حالتيکه بخاطرش رسيده بجا مياورد چيزيکه از او فوتشده و در خصوص زن شوهر مرده پرسيده بود که آيا او را جايز است اينکه براي تشييع جنازه شوهرش بيرون رود يا نه توقيع بيرون آمد بدين نهج تخرج في جنازته يعني جايز است اينکه با جنازه اش بيرون رود و پرسيده بود که آيا براي وي در ايام عده اش جايز است اينکه قبر شوهرش را زيارتکند يا نه توقيع درآمدتزور قبر زوجها و لا تبيت عن بيتها يعني قبر شوهرش را زيارتميکند ليکن جايز نيست اينکه وقت شب از خانه اش براي زيارت بيرون رود پرسيده شد که آيا آنزن را در ايام عده اش جايز است اينکه از خانه اش بي شغلي که بر او لازم است بيرون رود يا اينکه بايد ازخانه اش بيرون نرود توقيع درآمد اذا کان له حق خرجت و قضته و اذا کانت لها حاجه لم يکن لها من ينظر فيها خرجت لها حتي يقضي و لا تبيت عن منزلها يعني اگر او را در نزد ديگري حقي باشد هر آينه بيرون ميرود و آنراميگيرد و اگر کاري و شغلي داشته باشدو کسي هم نداشته باشد آنرا بجا آورد براي آن ميرود تا آنکه آنرا بجا آوردليکن شب از منزلش بيرون نرود و سائل پرسيده بود که در کتاب ثواب القرآن في الفرائض و غير آن روايتشده اينکه عالم فرمود عجب دارم از کسيکه در نمازش انا انزلناه في ليله القدر را نميخواند چگونه نمازش مقبول ميشود و نيز روايتشده که خوب و افضل نميشود نمازيکه قل هو الله احد در آن خوانده نميشود و نيز روايتشده که هر که در نمازهاي واجبي سوره همزه را بخواند هر آينه باو دنيا داده ميشود پس بنابر اين جايز است اينکه نماز گذار سوره همزه را بخواند و ايندو سوره راکه ذکر کرديک ترک کند يا اينکه در خصوص آنها روايتشده که نماز مقبول و افضل نميشود مگر بانها توقيع الثواب في السور علي ما قد روي و انا ترک سوره مما فيها الثواب و قرء قل هو الله احد و انا انزلناه لفضلها اعطي ثواب ما قرء و ثواب سوره التي ترک و يجوز ان يقرا غير هاتين السورتين و تکون صلوته تامه و لکن يکون ترک الفضل يعني ثواب آنسوره ها چنانستکه روايتشده و اگر سوره را از آن سورها که ثواب دارد ترک کند و قل هو الله احد و انا انزلناه را بجهه فضيلت آنها بخواند هر آينه ثواب آنچه که خوانده و ثواب سوره که ترک کرده هر دو باو داده ميشود و جايز است اينکه غير از ايندو سوره را بخواند و نمازش تمام شود ليکن فضيلت از او فوت ميشودو سائل در خصوص وداع ماه رمضان پرسيده که آن در کدام وقت است زيرا که اصحاب ما در آن اختلافکرده اند و بعضي گفته اند که دعاي وداع در شب آخر خوانده ميشود و بعضي ديگر گفته که در روز آخر در وقتيکه هلال ماه شوال ديده ميشود بايد خوانده شود توقيع العمل في شهر رمضان في لياليه و الوداع يقع في اخر ليله منه فان خاف ان يقصر جعله في ليلتين عمل ماه رمضان در شبهاي آنست و وداع را در شب آخر آن بايد کرد پس اگر از کم بودن ماه بترسد در هر دو شب يعني شب بيست و نهم و سي ام بايد بجا آورد و سائل از قول خدايتعالي پرسيده بود انه لقول رسول کريم ذيقوه عند ذي العرش مکين مطاع ثم امين يعني بدرستيکه هر آينه آنقول رسول کريم است آنچنانيکه صاحب قوه و در نزد صاحب عرش متمکن و جليل القدر است و در آنجا مطاع و امين است سائل گفته که رسولخدا اينقوت کجا داشت و کي باو اطاعت نمودند براي اينمسئله جواب و توقيع درنيامد بعد از آنسائل نوشته بود که خدا عزتت را دائمي گرداند بر من تفضل و احسان نموده اينمسائل را از فقهائيکه بايشان وثوق داري بپرس و بمن جواب ده در خصوص امر محمد بن حسين بن مالک که پيشتر مذکور شد چيزي بنويس که دلش بان آرام گيرد و بنعمت الهي که باو داده اعتماد نمايد و دعائي در خصوص دنيا و آخرت من بکن اگر اينچنين کني انشاء الله ثواب خواهي کرد توقيع جمع الله لک و لاخوانک خير الدنيا و الاخره يعني خدايتعالي براي تو و برادرانت خير دنيا و آخرت را فراهم آورد بعد از آن سائل در کلام آخرش اينفقرات نوشته بود اطال الله بقائک و ادام الله عزک و تاييدک و کرامتک و سعادتک و سلامتک و اثم نعمته عليک و زاد في احسانه اليک و جميل مواهبه لديک و فضله عندک و جعلني من کل سوء و مکروه فداک و قدمني من قبلک الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و اله اجمعين معني اينفقرات مذکور گرديده اين ناچيز گويد که سائل در سئوالش از کسيکه شيخ ابي القاسم مردم را بياري کردن او امر فرموده بود براي مصلحت باو مرض تعبير نموده قول سائل قبلک اعزک الله خطابست بسفيري که در ميان او امام واسطه است يا از راه تقيه بامام خطابست و الله العالم انتهي.