بازگشت

نجمه 05


اشکال هشتم مخالفين بر رجعت آنست که اگر رجعت حق باشد پس در وقتيکه يزيد و شمر و ابن ملجم و امثال ايشان رجوع بدنيا نمايند چنانکه صريح اخبار است که ما حض الايمان و ما حض الکفر رجوع مينمايندو از کردهاي خود در دار دنيا توبه کنند واجب است که توبه آنان ذروه قبولي افتد و مطيع امر امام شوند پس در اينهنگام واجب است بر شما طايفه اماميه که آنها را درست بداريد و چونچنين باشد پس شما الان نميتوانيد که آنها را لعنت نمائيد و در ايندار دنيا از ايشان بيزاري جوئيد زيرا که ممکن است که آنها در زمان رجعت از دوستان و مواليان شما باشند و اگر بگوئيد که ايشان مايوس شده اند از قبولي توبه پس احتمال داده نميشود درباره ايشان توبه ميگوئيم که دواعي معصيت از ايشان مرتفع شده و لاستما با علم ايشان از تعذيب شدنشان تا وقت رجعت و جواب از اين اشکال در نجمه دوازدهم از برج نهم از کلام شيخ مفيدو توضيح صاحب رياض الشهاده بما لا مزيد عليه گذشته پس در اعاده آن فائده مترتب نيست فارجع الي هناک و در اينجا مزيدا بر آنچه در آنجا ذکر شده ميگوئيم که بر فرض اينکه امثال يزيد و شمر و ابن ملجم در وقت بدنيا رجوع کردن توبه نمايند از روي صدق و راستي نيست و نيست تنبه ايشان در زمان رجعت از جواز توبه و رفتن اسباب عناد و نفاق با معصومين امجاد و معاينه عذاب پشيماني از آنچه که در دنيا نموده اند زيادتر و بيشتر و شديدتر از آنچه در روز قيامه بانها ميشود و حال آنکه خداوند متعال از حال آنها با معاينه ايشان آنعذابها را خبر ميدهد که و لو تري اذ وقفوا علي النار فقالوا يا ليتنا نرد و لا نکذب بايات ربنا فنکون من المومنين پس خداوند عليم باحوال مخلوقات و بانچيزيکه مخلوقاتش بان مبتلا ميشوندآنها را تکذيب فرموده بقوله بل بدالهم ما کانوا يخفون من قبل و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون و اگر گفته شود که اهل قيامه



[ صفحه 191]



که توبه ايشان قبول نميشود بواسطه اينست که آنها از دار تکليف خارج شده اند بخلاف اهل رجعت چه آنکه ايشان درنزد شما داخل در مکلفين و واقع در دار تکليفند پس چرا بايد توبه ايشان قبول نشود جوابش اينست که خداوند در باره مردمان مذکوره و امثال ايشان حکم فرموده است بتعذيب و تخليد آنها در نار از روزي جزم و حتم چنانکه فرموده است و من قتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فيها و غضب عليه ولعنه و اعد له جهنم و سائت مصيرا و حال آنکه باريتعالي عالم بامکان توبه است در باره اايشان و مع ذلک حکم فرموده بقبول نشدن آن در باره کسيکه مومني را متعمدا بقتل برساند و خدايتعالي يحکم و لا معقب لحکمه و سرحقيقي عدم توبه ايشان آنست که کسيکه در دار دنيا بانخبائث و رذالت عظيمه بود که مثل علي بن ابيطالب و يا مثل حسين بن علي را کشت و يا مومن ديگريرا متعمدا بقتل آورد همانا در حقيقت ذات و کونت جبله آن مقتضي از براي توبه نيست چه آنکه توبه در محل قبولش واقع نميشود و صادر نميگردد مگر از حقيقتيکه در آن پاکي باشد که مقتضي از براي توبه گردد و صاحب آنخبامه عظيمه اگر در حقيقت پاکي و پاکيزه گي بود در دنيا متصدي قتل مومن نميشد پس واجب است لعن ايشان و برائه از آنها بجهه علم قطعي عادي بتوبه ننمودن آنها در زمان رجعت و برفرض توبه نمودن قطعي است قبول نشدن چه آنکه باريتعالي ميفرمايد و ليست التوبه للذين يعملون السيئات حتي از احضر احدهم الموت قال اني تبت الان واين آيه صادق در حق مذکورين است چنانچه مفاد آيه و لا الذي يموتون و هم کفار ايضا در باره ايشان صادق است و نيز از مصاديق آيه مبارکه فلما راوا باسنا قالوا امنا بالله وحده و کفرنا بما کتابه مشرکين فلم يک نيفعهم ايمانهم لما راوا باسنا الايه ميباشند و اينها کاشفند از اينکه هنوز در آنها دواعي معصيت و مخالفت باقي است اگر چه متعلقات آنمعاصي از آنها مرتفع شده باشد.