نجمه 04
اشکال پنجم که مخالفين بر رجعت نموده اند آنست که اينمنافي با حديث مروي ازرسولخدا است که فرموده من مات فقد قلمت قيامته يعني هر کس که مرد قيامه آن بر پا شده است پس اگر دوباره رجوع بدنيا نمايد معلوم ميشود که قيامه آن قيام ننموده و الا رجوع بدنيا نمينمود و جواب از اين اشکال آنست که اينروايت بر سبيل مجاز بالمشارفه است بمعني اينکه کسيکه مرد پس بتحقيق آگاه شد بر آنچه وارد بر آن ميشود عنقريب و در روز قيامه اشکال ششم مخالفين بر رجعت آنست که روز مردن انسان اول روز از آخرت و آخر روز از دنيا است پس اگر دوباره رجوع بدنيا نمايد همانا روز موتش نه روز اول از آخرتست و نه روز آخر از دنيا است بلکه آنروز بمثابه وسط دنياي او است و جواب از اين اشکال آنست که بر فرض روايت بودن اينمضمون مراد از اول روزاز آخرت بودنش بر سبيل مجاز و تجوز است کما لا يخفي و يا آنکه گوئيم مراد از آخرت آخرت بمعني الاعم است که شامل دار رجعت هم هست پس اشکالي وارد نيايد اشکال هفتم مخالفين بر رجعت آنست که آنمنافي با تکليف است زيرا که شرط در تکليف مختار بودن مکلف است نه ملجاء بودن و هر گاه که حضرت قائم عليه السلام زمين را پر ازعدل و داد نمايد مکلف در آنوقت ملجاءميشود بترک معاصي و فعل طاعات و اينمنافي با تکليف است که شرط آن مختار بودن مکلف است نه ملجاء بودن وجواب از اين اشکال آنست که قيام قائم و اباء طاهرين او هر گاه که متمکن ازاقامه دين بشوند تا آنکه زمين پر شوداز عدل و داد باعث الجاء مکلف نميشودبر فعل طاعات و ترک معاصي بدرجه که قادر بر غير اين نباشد بلکه ميباشد خواندن آن بزرگوار آن مکلف را بسوي ملازمه امتثال او امر و اجتناب از معاصي و قتل آنکه اينها را قبول نکندلطفي از براي مکلف است که آنرا بيرون از اختيار نميکند و در آنحال هم بفاعل مختار بودن خود باقي است چنانکه حضرت رسول جهاد فرمود با مشرکين و بقتل آورد مردان آنها را و اسير نمود زنان و فرزندان ايشانرا و الزام نمود آنها را بقبول شهادتين و مع ذلک آنها بواسطه ديدن اين رفتا ازآن بزرگوار از فاعل مختار بودن بيرون نرفتند و اينرفتارهاي آنسرور موجب الجاء و اضطرار زنان بقبولي اسلام نشد و حکم زمان پيغمبر با زمان قيام قائم يکي است و آنچه جواب مخالف است در باره مکلفين در زمان پيغمبر جواب ما است در باره مکلفين در زمان ظهور و رجعت ائمه طاهرين و طريق الحق و الحمد لله واضح و سبيل الهدي منير لائح.