بازگشت

نجمه 12


المجتهد الاصولي و المولي الموتمن صاحب رياض الشهاده الحاج محمد حسن درکتاب مذکور فرموده بايد دانست که رجعت ائمه اطهار در اينعالم اجمالا از ضروريات مذهب شيعه ميباشد و شهرت آن چون آفتاب در وسط السماء ميباشد حتي آنکه شعراء در اشعار خود بسته اند و استدلال بر مخالفين نموده اند در هر عصري و مخالفان بر ايشان تشنيع نموده اند باينمذهب و در کتابهاي خودنقلکرده و اسناد داده اند بشيعه اينمذهب را چون فخر رازي و نيشابوري و غير ايشان و ابن ابي الحديد توضيح مذهب اماميه را در اينباب نموده و اگر نه خوف تطوي بلا ظايل بود هر آينه بسياري از سخنان ايشانرا مذکور ميساختيم و چگونه ميتواند تشکيک کند مومني که اعتراف بحقيقت و حجيت ائمه اطهار دارد در چيزيکه زياده از دويست حديث از ايشان در اينباب وارد شده که صريح در اينخصوص ميباشد و زياده بر پنجاه نفر از اعاظم علماء شيعه و وحدثين روايتکرده اند چون کليني و شيخ طوسي و سيد مرتضي و نجاشي و کشي و عياشي و علي بن ابراهيم صاحبان تفسير و سليم بن قيس هلالي و شيخ مفيد و کراجکي و نعماني و محمد بن حسن صفار و سعد بن عبد الله و جعفر بن قولويه و علي بن عبد الحميد و سيدبن طاوس و پسرش و محمد بن علي بن ابراهيم و فرات بن ابراهيم و شيخ طبرسي و ابراهيم بن محمد ثقفي و برقي و ابن شهرآشوب و قطب راوندي و علامه حلي و سيد علي بن عبد الکريم و فضل بن شاذان و شيخ شهيد و ابن ابي جمهورو حسن بم محبوب و فضل بن شاذان و غيرايشان و هر گاه چنين نقلي را تواتر نتوان گفت پس تواتر چگونه متحقق شود با وجود آنکه شيعه خلفاء عن سلف روايتکرده اند و اهل سنه متفق اللفظ اسناد بايشان داده و در هر عصري مناظرات ميان علماء سنه و اماميه در اينباب واقع ميشده و رسالها در اينباب در رد يکديگر نوشته اند و در جاي ديگر از آنکتاب گويد که احاديثي که از اهلبيت پيغمبر در رجعت وارد شده زياده از حد تواتر است و جمعي ازعلماء شيعه کتابها و رساله ها در اينباب نوشته اند و حال از ضروريات مذهب شيعه ميباشد و انکار آن انکار تشيع است و ايضا در آنکتاب بعد از اينکه مباحثه بعضي از معتزله را با شيخي از اصحاب ما اماميه را نقل نموده چنانکه ما آنرا در نجمه دويم از اين برج نقل نموديم فرموده خلاصه بحث اينست که قطع بر نيکي و بدي شخص با وجود رجعت صحيح نيست و شيخ مفيد دو جواب داده است حاصل جواب اول آنکه رجعت امري است سمعي يعني باحاديث و اجماع اهلبيت ثابتشده و عقل را در اثبات آن مدخليتي نيست هر چند بر امتناع آن نيز دلالت نکند و احتمال توبه و حسن خاتمه اشخاص مذکورين و غير ايشان احتمال عقلي است و ادله سمعيه چنانچه دلالت بر رجعت دارد بر مخلد بودن ايشان در نار و سوء خاتمه و لعن و معذب بودن بانواع عذابها نيزدارد بلکه پيش از احاديث رجعت بطرق عامه و خاصه و از ضروريات دين است و همان احاديث داله بر رجعت نيز دلالت بر کفر و سوء حال و کشته شدن ايشان در دست قائم و امام حسين و امير المومنين نيز ميکنند چنانچه از تامل در اخبار مذکوره و غير آن قطع حاصلشود بجهه منصف پس بر فرض ثبوت رجعت اين احتمال ممکن نباشد و حاصل جواب دويم آنکه از اخبار رجعت چنان ظاهر ميشود که حال ايام رجعت حال روزقيامه و ساعه مردن است که هر گاه فرضا توبه اتفاق بيفتد مقبول نيست چون ايمان فرعون در حالتيکه عذاب را مشاهده کرد و از آنجمله اخبار بسيار از ائمه اطهار در تفسير يوم ياتي بعض ايات ربک لا ينفع نفسا ايمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت في ايمانها خيرا وارد شده که مراد ظهور قائم آل محمد است و در آن کتابست که مولفگويد که نميتوان که حکيم فعل لغو و عبث ازاو صادر بشود و آنچه بديه عقل و آيات و اخبار ناص بر آنست مقصود از رجعت تلافي و انتقام کشيدن از آن ظالمان است و مجازات و مکافات ايشان است پس هر گاه توبه کنند و مجازات بعمل نيايد برگردانيدن ايشان بدنيا بيفائده خواهد بود بعلاوه آنکه نفسي که در خبائث بمنتهاي مرتبه رسيد و خود را از سنخ عالم سجين و استعداد فطري خود را ضايع نمود و در اينعالم انبياء و اوصياء که بجهه هدايت خلق مبعوثشدند و آنهمه رياضت کشيدند و نتوانستند ايشانرا هدايتکنند بلکه برطغيان و تمرد و عصيان افزودند و آنهمه مفاسد از ايشان صادر شد که تا دامن قيامه آثار آن محو نگردد و بهمين حال مردند و از دنيا رفتند چگونه ثانيا قابليت و استعداد هدايت ايشان افاضه ميشود و چگونه قلب ماهيات خبيثه ايشان ميشود چه عالم تربيت و خروج از قوه بفعل اينعالم بود و در اينعالم آنچه از لوازم ماهيات خبيثه ايشان بود از مفاسد عامه و شرور و غير محصور از قوه بفعل آمد و بعد از مردن ديگر تربيتي و افاضه استعدادي و قابليتي نخواهد بودکه در حيات ثاني از قوه بفعل آيد و ميدان سخن در اينمقام وسيع است و اينکتاب را زياده بر اين بسط نيست.