نجمه 01
نجاشي در کتاب رجال آورده که مومن الطاق رابا ابو حنيفه حکايات بسياري هست يکي از آنجمله اينست که ابو حنيفه روزي بمومن الطاق گفت که يا ابا جعفر تو برجعت اعتقاد داري گفت آري ابو حنيفه گفت که از اين کيسه خود پانصد دينار بمن قرض بده وقتيکه در روز رجعت من وتو بدنيا برگشتيم آنرا بتو رد و ادا مينمايم مومن الطاق في الحال در جواب گفت که يکضامن بمن بده که براي من ضمانت نمايد در اينکه تو در صورت انسان بدنيا رجوع کني زيرا که ميترسم که در صورت بوزينه بدنيا برگردي و من آنرا نتوانم از تو برگردانم و ايضا شيخ مفيد در کتاب فصول از حرث بن عبدالله ربعي روايت نموده او گفته که درجسر اکبر در نزد منصور نشسته بودم درحالتيکه سوار قاضي نزد او بود و سيد حميري هم اين ابيات را براي منصور انشاء کرد ان الاله الذي لا شي ء يشبهه اتاکم الله للدنيا و للدن اتاکم الله ملکا لا زواله حتي يقاد اليکم صاحب الصين و صاحب الهند ماخوذبرمته و صاحب الترک محبوس علي هون) يعني بدرستيکه پروردگاريکه هيچ چيز مثل و مانند او نيست سلطنت دنيا و دين را بشما عطا نموده که مر آنرا هيچ زوال نميباشد تا اينکه خاقان چين بسوي شما کشيده ميشود و پادشاه هند با ريسمان کهنه بسته گردد و پادشاه ترک با ذلت و خواري محبوس شود پس سيدحميري چون باخر قصيده رسيد در حالتيکه منصور خوشحال و مسرور بود آنگاه سوار گفت يا امير المومنين بخدا سوگند ياد ميکنم هر آينه اينمرديعني سيد حميري بتو ميگويد چيزيرا که در دلش نيست بخدا سوگند ياد ميکنم هرآينه قوميکه اينمرد ايشانرا دوست ميدارد غير شما است و او عداوت شما را در دل پنهانداشته سيد گفت بخدا سوگند ياد ميکنم که او دروغگو است و من در مدح تو راست ميگويم و او را رشک و حسد بر اينگونه سخنان واداشت زيرا که تو را بسبب مدح من شاد و خوشدل ديد و دوستداشتن من شما اهلبيت را از پدرم و مادرم در من جبلي است واينمرد و طايفه او در جاهليت و در زمان اسلام دشمنان شما هستند و علاوه بر اين خدايتعالي در حق طايفه او چنين فرمود ان الذين ينادونک من وراءالحجرات اکثرهم لا يعقلون يعني يا محمد بدرستيکه آنانکه تو را از پشت حجرها صدا ميکنند بسياري از ايشان جاهلند نميدانند آنگاه منصور گفت که راست گفتي سوار گفت يا امير المومنين اينمرد برجعت اعتقاد دارد و شيخين رايعني ابو بکر و عمر را سب ميکند و ايشانرا در غياب و خفيه قدح و ذم مينمايد سيد گفت اما گفته او که من برجعت معتقدم آري باين معتقدم بنابر آنچه که خدايتعالي فرموده و يوم نحشرمن کل امه فوجا ممن يکذب باياتنا فهم يورعون و در جاي ديگر فرموده و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا معني هردو آيه پيشتر گذشت پس از معني ايندو آيه فهميديم که در اينمقام دو حشر هست يکي عام يعني نسبت بهمه و ديگري خاص يعني نسبت ببعضي ونيز خدايتعالي فرموده ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل يعني پروردگارا ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده گردانيدي پس بگناهان خود اقرار نموديم پس آيا به بيرون شدن از اين ورطه راهي هست و نيز فرموده فاماته الله ماه الله ماه عام ثم بعثه يعني صد سال او را بميراند بعد از آن زنده گردانيد و نيز فرموده الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذرالموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم معني اين آيه کريمه پيشتر مذکور گرديد و اينها دلائلي بود که از قرآن مجيد آوردم و آنچه که از سنت است اينست که رسولخدا فرموده يحشر المتکبرون في صوره الدر يوم القيمه يعني متکبران در روز قيامت در صورت مورچهاي کوچک محشور ميشوند و نيز آن حضرت فرمود لم يجز في بني اسرائيل شي ء الا و يکون في امتي مثله حتي الخسف و المسخ و القذف يعني در ميان بني اسرائيل چيزي واقع نشده مگر اينکه مانند آن در ميان امت من واقع ميشود حتي فرو رفتن بزمين و مسخ شدن و سنگسار نمودن نيز در ميان اين امه واقع ميشود حذيفه گفته بخدا سوگند ياد ميکنم هر آينه دور نيست اينکه خدايتعالي بسياريرا از اين امه مسخ نموده بوزينه و خوک کند پس رجعتيکه من اعتقاد دارم چيزي است که قرآن بان ناطق است و سنت در خصوص آن وارد است و من اعتقاد دارم باينکه خدا انيرا يعني سوار را در روز رجعت بصورت سگ يا بوزينه يا خوک يا مورچه بدنيا برگرداند زيرا که بخدا سوگند ياد ميکنم هر آينه او جبار و متکبر و کافراست راوي گويدکه منصورازاين سخن خنديد آنگاه سيد انشاء نمود گفت جائيت سوارا ابا شمله عند الامام الحاکم العادل تا آخر ابيات يعني در نزد امام حاکم عادل زانو بزانو نوشتم با سوار در حالتيکه او صاحب رداء يا قطيفه است.