بازگشت

نجمه 17


بدانکه از جمله اخباريکه دلالتدارد بر رجعت تمامه ائمه خبري است که درمنتخب البصائر از سعد او از جماعتي از اصحاب ما ايشان از ابن ابي عثمان و ابراهيم بن اسحق ايشان از محمد بن سليمان ديلمي او از پدرش روايت نموده او گفته که از صادق پرسيدم از معني قول خداي عز و جل و جعلکم انبياء و جعلکم ملوکا يعني خدايتعالي گردانيد شما را انبياء و سلاطين نمود آن حضرت فرمود که مراد از انبياء رسولخدا و ابراهيم و اسمعيل و ذريه او است و مراد از ملوک ائمه اطهار است راوي گويد عرض کردم که کدام سلطنت بشما داده شده فرمود سلطنت بهشت و سلطنت رجعت و ايضا خبري است که آنرا محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه از علي بن احمد بن علي بن موسي دقاق از محمد بن عبد الله کوفه او از موسي بن عمران نخعي او از عم خود حسين بن يزيد بن نوفلي او از علي بن ابي حمزه او از پدرش او از ابي بصير روايت نموده و گفته که بخدمه صادق عرض کردم يابن رسول الله از پدرت شنيدم فرمود که بعد از قائم دوازده نفر مهدي ميباشد و فرمود که پدرم دوازده مهدي فرمود و دوازده امام نفرموده است و آن دوازده مهدي جماعتي هستند از شيعيان ما که خلايق را بدوستي ما و شناختن حق ما دعوت ميکنند صاحب کتاب مذکور گويد که خدا تو را براه راست هدايت نمايد بدانکه در علم آل محمد اختلاف نيست يعني علمها و خبرهاي ايشان با هم مخالف منافي نيستند بلکه بعضي از آنها مصدق بعضي ديگر است و حال آنکه احاديث بسيار از ائمه اطهاردر خصوص رجعت دوازده امام بما رسيده پس گويا آن حضرت از حال سايل چنان فهميد که طاقت و حوصله ندارد که متحمل شود باينعلم خواص يعني رجعت دوازده امام بعد از قائم آنچنان علمي که خدايتعالي بهر که از خاصگان خواسته مخصوص گردانيده و با عطا نمودن آنعلم گرامي داشته هر آنکسي رااز مخلوقات خود که اراده نمود چنانکه خداوند سبحانه و تعالي فرمود ذلک فضل الله يوتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم يعني اين از فضل و احسان خدا است و آنرا عطا ميفرمايد بهر کسيکه ميخواهد و خدايتعالي صاحب احسان بزرگ است پس چون رجعت دوازده امام بعد از قائم ميباشد با تاويل حسن تاويل نموده بطرزيکه برسائل دشوار و گران نيايد مبادا دلش آنرا انکار کند و کافر گردد پس رجعت دوازده امام بعد از قائم سري بود که در حوصله سائل نميگنجيد از اينجهت صادق کلام پدرش را که دوازده امام بعد از قائم سري است از اسرار آل محمد از اينجهت آن حضرت آنرا پنهانداشت و کلام پدرش راتاويل نمود و در حديث از ائمه درخصوص پنهانداشتن اسرار روايتشده که گفتني نيست هر آنچه که دانسته ميشود بعضي پاره چيزها هست که دانسته ميشودو ليکن اظهار آنها جايز نيست و نيست آنچيزيکه گفته ميشود وقتش نزديک شده باشد و نيست هر آنچيزيکه وقتش نزديکشده باشد اهل آنحاضر و موجود باشدونيز دراينباب روايتشده که جبت و طاغوت مگوئيد چونکه شيعه پيشتربابو بکر و عمر جبت و طاغوت ميگفتند و آنها نام بتند آن حضرت فرمود که ديگر بايشان جبت و طاغوت مگوئيد و رجعت ائمه را ذکر مکنيد اگر مخالفان بشما بگويند که پيشتر از اين اينها را ميگفتند بگوئيد که الان نميگوئيم و اين از راه تقيه است که بندگان خدادر زمان اوصياء بخدايتعالي بدين نهج بندگي نموده اند سيد رضي الدين علي بن طاوس ره در کتاب بشارت مذکور ساخته که در کتاب جعفر بن محمد بن مالک کوفه يافتم که او باسناد خود تاحمران روايت نموده او گفته که عمر دنيا صد هزار سال است بيستهزار سال از آن براي ساير خلايق است و هشتاد هزار سال براي آل محمد است سيد رضي الدين رحمه الله گفته که اعتقاد من چنان است که اينحديث را در کتاب طهر بن عبد الله از اينروايت مبسوطتر يافتم وايضاخبري است که شيخ حسن بن سليمان در کتاب مختصر روايتکرده که از جمله اخباري است که آنها را از کتاب سيد جليل القدر حسن بن کبش روايت نموده او هم از کتاب مقتضب اخذنموده و آنحديث اينست که صاحب کتاب مقتضب باسناد خود از سلمان فارسي روايتکرده او گفته که بخدمه جناب رسول خدا مشرفگرديدم چونچشم آن حضرت بر من افتاد فرمود يا سلمان بدرستيکه خداي عز و جل هيچ نبي و رسول نفرستادمگر اينکه دوازده نفر نقيب براي وي قرار داد حديث را سلمان ذکر کرده تا اينکه گفته عرض کردم يا رسول الله آيا ميشود بايشان ايمان آورد بي آنکه با نام و نسب شناخته شوند فرمود نه يا سلمان پس آن حضرت نامها و لقبهاي دوازده امام را بمن شناسانيد عرض کردم يا رسول الله از خدا مسئلت کن تا اينکه من ايشانرا دريابم فرمود يا سلمان ايشان و امثال ايشان و آنانرا که با حقيقت معرفت ايشانرا دوست ميدارند درخواهي يافت سلمان گويد پس بخداي عز و جل در عوض اين بشارت بسيار شکر کردم بعد از آن فرمود بخوان اين آيه را فاذا جاء وعد اوليهما بعثنا عليکم عبادا لنا اولي باس شديد فجاسوا خلال الديار و کان وعدا مفعولا ثم رددنا لکم الکره عليهم و امددناکم باموال و بنين و جعلناکم اکثر نفيرا معني آيه بارها مذکور گرديد سلمانگويد گريه شوق من شديد گرديد عرض کردم يا رسول الله آيادر عهد و زمان تو ميشود فرمود آري سوگند بخدائيکه محمد را به پيغمبري فرستاده هر آينه همه اينها در عهد من و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه نفرائمه ديگر آنانکه از ما اند و آنانکه در خصوص ما ستم کشيده اند واقع ميشوند آري يا سلمان بخدا سوگند ياد ميکنم بعد از آن ابليس و لشکران او ومومنان خالص و کافران محض در اينوقت حاضر ميشوند تا اينکه قصاصها گرفته گردد و خونخواهيها کرده شود و خدايتعالي باحدي ستم نخواهد کرد و مائيم تاويل اين آيه و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمکن لهم في الارض و وي فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا يحذرون يعني ميخواهيم منت بگذاريم برآنانکه در روي زمين ضعيف شمرده شده اند و بگردانيم ايشانرا امامان و پيشوايان و قرار دهيم ايشانرا وارثان روي زمين و بايشان تمکين دهيم و از ايشان بفرعون و هامان يعني ابو بکر وعمر و



[ صفحه 175]



لشکران ايشان بنمائيم چيزيرا که از آن حذر ميکردند و ميترسيدند سلمانگويد که از نزد جناب رسولخدابرخواستم در حالتيکه باک نداشتم از اينکه من کي بمرگ خواهم رسيد اين ناچيز گويد از جمله اخباريکه دلالتدارد بر موت قائم و رجوع ائمه عليهم السلام بعد از موت او خبري است که آنرا در عوالم از تفسير عياشي نقل نموده از حضرت باقر که فرمود بجابر و الله ليملکن رجل منا اهل البيت بعد موته ثلثمائه سنه و يزداد تسعا قال قلت متي ذلک قال بعد موت القائم الخبر که ما آنرا در خبر دهم از برج هشتم بترجمه نقل نموده ايم و ايضا چيزيستکه در خبر مفضل بن عمر وارد است چنانکه از نجمه چهاردهم تا نجمه بيست و يکم از عبقريه دهم اين بساط بطريق تفصيل مذکور گرديده و در الزام الناصب است که و في روايه بعد المهدي يرجع الخلفاء الاثني عشر و ظهور القيامه بعد المهدي بعد رجوعه في الدنيا في المره التانيه و روايت مفيد در اوشاد که بعد از فوت مهدي بفاصله چهلروز قيام قائم ميشود فانظرباين موت بعد از رجعت او است کما هو الواضح فتبصر.