بازگشت

نجمه 09


در خلاصه الاخبار است که ابن شهراشوب در مناقب گويد من از شيخ خود ابي جعفر محمد بن ابي الحسن سوهاني شنيدم در خانه او بمشهد مقدس رضا که مردي بود از شام که بسيار نزد امام محمد باقر تردد کردي روزي گفت که والله من ملازمه نه براي آن ميکنم که تو را دوست ميدارم بلکه بجهه فصاحت پيش تو ميايم آن حضرت تبسمي فرمود و هيچ نگفت بعد از آن چند روز گذشت و او نيامد و آن حضرت اورا نديد از حال وي پرسيد گفتند بيماراست در اينحال شخصي آمد که يابن رسول الله آنشامي وفات يافت و وصيت کرده که تو بروي نماز گذاري فرمود که چون او را غسل دهند کفن ناکرده مرا خبر دهند پس آن حضرت برخواست و وضو ساخت ودو رکعت نماز گذارد و سجده طويلي بعمل آورد بعد از آن نعلين پوشيد و رداي رسول الله را بر دوش افکند و بخانه شامي رفت ديد که او را نشسته اند و برتخته گذاشته اند بيکفن آن حضرت او از داد که ايفلاني شامي گفت لبيک و سربرداشت و درست نشست آن حضرت شربتي از سويق طلبيد و بوي داد آشاميد از وي پرسيد که حال تو چيست گفت قبض روح من کردند چون روح را تسليم کردم آوازي شنيدم که از آن خوشتر نشنيده بودم که روح را بوي رد کنيد که محمد بن علي الباقر از ما درخواست نمود که روح را بوي رد کنند اکنون من بيشتر تاسف دارم و من دوستي شما را در ميان جان جاي دادم از حقتعالي درخواه تا مرا بمقام خود بازبرد که تا روز قيامه در زمره محبان شما باشم انتهي الحديث.