بازگشت

نجمه 20


ايضا مفضل عرض کرد که ايمولاي من شرايط متعه چيست فرمود يامفضل براي متعه هفتاد شرط است هر که يکيرا از آنها بعمل نياورد هر آينه بنفس خود ظلم نموده عرض کرد که اي آقاي من بما امر فرموده ايد که زن زناکار و زنيرا که با فساد مشهور است و زن ديوانه را متعه نکنيم و بما فرموده ايد که زنرا بزنا تکليف نمائيم اگر قبول ميکند هر آينه متعه کردن او حلال نخواهد بود و اگر اينهارا ندارد بايد مرد باو بگويد که نفس خود را بحکم کتاب خدا و سنت پيغمبر او بمتعه گي بمن ده تا ما که اجرت و مدت او را که يکساعه يا يکروز يا دو روز يا يکماه يا يکسال يا کمتر يا بيشتر باشد تعيين نمايد و اجرت آنچيزي است که هر دو بان راضي شده باشند مانند انگشتر يا بند نعلين و نيمه خرما و زياده از اين مانند دراهم و دنانير يا متاعيکه زن بانراضي شد اگر زن اين اجرت را بخشيدهر آينه براي او حلال ميشود مانند صداق که زنان معقوده بشوهرانشان ميبخشند چنانچه خدايتعالي در حق ايشان فرموده فان طبن لکم عن شي ء منه نفسا فکلوه هنيئا مريئا يعني اگر زنان با رضا و طيب نفس چيزي از صداقهاي خودشان بشما بخشند هر آينه آنرا بخوريد که براي شما گوارا و شفااست و بعد از آن مرد بزن ميگويد که تو را متعه ميکنم بشرطيکه تو از من ميراث نبري و من از تو ميراث نبرم و بشرطيکه نطفه خود را هر جا که خواهم بگذارم يا آنکه در رحم تو ميريزم و اگر نخواهم بيرون ميريزم و بر تو واجب است که بعد از گذشتن مدت متعه گي تو چهل و پنجروز يا مدت يکحيض استبراء نمائي يعني صبر بکني و بشوهرنروي چون زن اين تکاليف را قبولنمود دوباره اينها را باو ميگوئي بعد از آن صيغه متعه را جاري ميکني اگر تو واو زياد نمودن مدت متعه را بخواهيد ميتوانيد که بر آن مدت قدري بيفزائيدو در اينحديث بما روايتشده که اگر زن متعه شدن را قبول ميکند بايد که احوالش را بيان نمايد که آيا شوهر و يا حمل يا عده دارد يا نه و بر تو حرجي نيست و نيز شاهد اينمدعي قول امير المومنين است که خدا بر پسر خطاب لعنت کند اگر او نميبود هيچ مردشقي و زن شقيه زنا نميکرد زيرا که مسلمانان بسبب متعه از زنا مستغني ميشدند بعد از آن صادق اين آيه را تلاوت فرمود و من الناس من تعجبک قوله في الحيوه الدنيا و يشهد الله علي ما في قلبه و هو الد الخصام و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و يهلک الحرث و النسل و الله لا يحب الفساد يعني از خلايق منافقي هست که گفته او که بتو ايمان آورده ام و مصاحب تو هستم د دار دنيا به پيشگاه نظرت مستحسن و خوشنما ميايد و بخدا سوگند ياد ميکند و او را شاهد ميگيردو ميگويد که خدايا شاهد باش بر اينکه گفته من همانستکه در دل دارم و حال آنکه او شديدترين خصومه کنندگان است با تو وقتيکه از نزد تو برميگردد با سرعه و تعجيل راه ميرود براي اينکه در روي زمين مفسده بر پا دارد يعني قطع ارحام و خونريزي و دين و اولاد را هلاک گرداند و ضايع نمايد و خدايتعالي فساد را دوست نميدارد مترجم گويد که غرض حضرت صادق از تلاوت اين آيه اشاره است باينکه عمر بن الخطاب در حال حيات جناب رسولخدا طريقه نفاقرا پيش گرفته نسبت برسولخدا اظهار ايمان و اخلاص مينمودو بعد از وفات آن حضرت خبائث باطني رااشکار نموده اساس مفسد و تبديل احکام دين را بر پا نموده بعد از آن حضرت صادق فرمود که هر که نطفه خويش را درحال مقاربت با معقوده دائمي به بيرون از رحم او بريزد ده اشرفي ديه نطفه از بابت کفاره بر ذمه او ميايد و از شرايط متعه اينست که مرد مختار است نطفه را بهر جاي متعه که ميخواهد ميگذارد وقتيکه آنرا در رحم او گذاشت و از آن بچه بعمل آمد هر آينه آن بچه بحسب شرع بپدرش ملحق ميشود انتهي الحديث.