بازگشت

نجمه 19


در بحار علامه مجلسي از مفضل روايتکرده که گفت خدمه حضرت صادق عرض کرد که اي آقاي من حکم متعه چيست فرمود حلال مطلق



[ صفحه 135]



است و شاهد اينمطلب قول خداي عز و جل است و لا جناح عليکم فيما عرضتم به من خطبه النساء او اکنتم في انفسکم علم الله انکم ستذکر و نهن و لکن لا تواعد و هن سرا الا ان تقولوا قولا معروفا يعني بر شما حرجي نيست در اينکه زنان عده دار را با سخن پوشيده و طريق تعريض خواستگاري نمائيد يا اينکه در دلهاي خود مخمر و پنهان بداريد که ايشانرا بعد از انقضاي عده عقد نمائيد چونکه خدايتعالي دانسته است که شما بخيال اينکه مبادا ديگري سبقت نمايد و ايشانرا تزويج کند بايشان اظهار ميل و رغبت خواهيد کرد از اينجهه خواستگاري ايشانرا بطريق تعريض قصد نکاحشان بعد از عده براي شما حلال گردانيد و ليکن با ايشان درخفيه زنا نکنيد يا آنکه از ايشان عهدو پيمان بگيريد در اينکه از تزويج ديگران ابا و امتناع نمايد مگر اينکه بان زنان بگوئيد قول معروف يعني قول مشهور و قول معروف عبارتست از تزويج زنان باطلاع ولي ايشان و شهود و احتياج بولي در نکاح براي اين است که نسل ثابت شود و نسب صحيح گردد و استحقاق بعمل آيد و شاهد اين نيز قول خدايتعالي است و اتوا النساء صدقاتهن نحله فان طبن لکم عن شي ء منه نفسا فکلوه هنيئا مريئا يعني عطا نمائيد بزنان صداقهاي ايشانرا پس اگر برضاي خود از آن صداقها بشما بخشند بخوريد آنرا در حالتيکه بشما گوارا و شفاء است و خداي تعالي طلاق زنان تزويج شده را جايز نکرده مگر در حضور دو نفر شاهد عادل از مسلمانان و در خصوص ساير شهادات که در دعوي دماء و فروج و اموال و املاکست فرمود و استشهدوا شهيدين من رجالکم فان لم يکونوا رجلين فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء يعني دو نفر از مردان خود شاهد بگيريد اگر دو مرد نباشد بايد يکمرد و دو زن بشود از آنانکه بشهادت ايشان راضي هستيد و خدايتعالي کيفيت طلاق را بيان نموده ميفرمايد يا ايهاالنبي اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده و اتقوا الله ربکم يعني اي پيغمبر اگر بخواهيد که بزنان طلاق بدهيد هر آينه در ايام طهر بدهيد که از عده حساب خواهد شد وحيضها را که عده بانها تمام ميشود بشماريد و طريقه پروردگار خود را در اينباب پيش گيريد اگر مطلقه بايکطلاق که آنها را يکصيغه يا بيشتر جمع بکنداز شوهرش باين ميشد هر آينه خدايتعالي نميفرمود که حيضها را که عده با آنها تمام ميشود بشماريد و طريقه تقوي را در اينباب پيش گيريد تا قول خدايتعالي تلک حدود الله و من يتعد خدود الله فقد ظلم نفسه لا تدري لعل الله يحدث بعد ذلک امرا فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف و اشهدواذوي عدل منکم و اقيموا الشهاده لله ذلکم بوعظ به من کان يومن بالله و اليوم الاخر يعني اين شرايط و احکام طلاق حدود الهي اند هر که از حدود الهي تجاوز نمايد يعني طلاق را بخلاف شرايط آن جاري گرداند هر آينه بنفس خود ظلم و ستم نموده يعني از اطاعه الهي بيرون رفته و بمعصيت او مرتکب شده تو نميداني گاه هست که خدايتعالي بعد از اين امر ديگريرا احداث نمايد پس وقتيکه ايشان بتمام شدن عده نزديکشدند آنوقت بايشان بطريق خوشي يعني بدادن نفقه و کسوه و مسکن رجوع نمائيد يا بطرز خوش از ايشان جدا شويد يعني ايشانرا بحال خود واگذاريدتا اينکه عده شان تمام شود و از شما باين راضي شوند و در وقت طلاق و رجوع از خودتان دو نفر عادل شاهد بگيريد براي اينکه مرد طلاق را و زن رجوع راانکار ننمايند و آنشهادات را براي رضاي الهي بکند نه براي اغراض فاسده ايجماعه مکلفين اين امر حق امري است که بانموعظه و نصيحت پذير ميشويد آنانکه وجود و يگانگي خدا و روز قيامه را تصديق کرده اند بعد از آن صادق فرمود که مراد از آن امريکه خدابعد از اين احداث ميکند کراهت و نفرتي است که در ميان زن و شوهرش واقع ميشود از اينجهت او را در حضور دو نفر عادل مطلقه ميکند و وقت طلاقدادن اخر قرء است و قرء عبارت است از حيض و واجب است اينکه طلاق بعد از فرود آمدن نقطه سفيد واقع شودکه بعد از زردي و سرخي بعد از آب زردو خون ميايد و نيز مراد از آن امريکه خدا احداث ميکند عطوفه و مهرباني و زوال کراهه است که از طلاق اول تا دويم و از دويم تا سيم در ميان زوج وزوجه حادث ميشود از اينجهه زوج بزوجه رجوع ميکند و اينست معني قول خدايتعالي و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثه قروء و لا يحل لهن ان يکتمن ماخلق الله في ارحامهن ان کن يومن بالله و اليوم الاخر و بعولتهن احق بردهن في ذلک ان ارادوا اصلاحا و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه و الله عزيز حکيم يعني زنان طلاقداده شده باينمدت سه طهر راصبر کرده بخودشان نگاه کنند و عده نگاه بدارند اگر ايشان بخدا و روز قيامه ايمان آورده اند براي ايشان حلال نيست اينکه کتمان نمايند چيزيراکه خدايتعالي در رحمهاي آنها خلق کرده يعني حلال نيست اينکه حامله بودن يا حيض ديدن خودشانرا کتمان نمايند و شوهرهايشان اگر اراده اصلاح داشته باشند برجوع کردن بايشان در اينمدت عده سزاوارترند و براي زنان در ذمه شوهران پاره حقها هست که مانند آنها براي شوهران است در ذمه زنان حقوق زنان و در ذمه شوهران نفقه و کسوه و حسن معاشرت و هم خوابگي است و حق شوهران در ذمه زنان اطاعه و انقياد ايشان است بشوهران و بيگانگان را برختخواب خودشان راه ندهند و نطفه مرد را محافظت نمايند و در سقط نمودن آن حيله و تدبير ننمايند و براي مردان بر زنان فضيلتي هست و آن عبارتست از اطاعه زنان بايشان و زيادتي حصه ايشان در ميراث از حصه زنان و اختصاص جهاد بمردان و خداوند عالم صاحب عزت و حکمت است بعد از آن صادق فرمود که مراد از اين آيه اينست که مر شوهر راست اگر اراده اصلاح داشته باشند اينکه از وقت طلاقي تا طلاق ديگر بزنان رجوع نمايند و مر زنانرا هم هست که در مدت مذکوره بشوهران رجوع نمايند بعد از آن خداي تبارک و تعالي بيان نموده و فرموده الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسريح باحسان يعني طلاقيکه زوجه را بعد از آن حق رجوع هست دو طلاق است پس بعد از دو طلاق بايد شوهر او را بطريق خوش و طرز دلکش نگه بداريد يا اينکه بطريق احسان و خوبي از او جدائي ورزديعني دفعه سيم باو طلاق بدهد هر آينه از شوهر باين ميشود و اينست معني قول خداي تعالي فان طلقها فلا تحل له من بعد حتي تنکح زوجا غيره يعني اگر شوهر طلاق سيم را هم جاري نمود هر آينه آنزن بعد از آن براي او حلال نيست تا وقتيکه شوهر ديگر بکند و بعداز آن از او طلاق بگيرد و در اينوقت بشوهر اول حلال ميشود و او نسبت بانزن مانند سايرين خواستگاري کند اواز سايرين بانزن اولي نيست بعد از آن صادق فرمود که متعه در کتاب خود خدايتعالي آنرا حلال فرموده و رسولخدا هم در اينخصوص از جانب خدا بمسلمانان اذن داده آنست که در قول خدايعز و جل مبين شده و المحصنات من النساء الا ما ملکت ايمانکم کتاب الله عليکم و احل ما وراء ذلکم



[ صفحه 136]



ان تبتغوا باموالکم محصنين غير مصافحين فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضه و لا جناح عليکم فيما تراضيتم به من بعد الفريضه ان الله کان عليما حکيما يعني حرام شد بر شمااز زنان آنانکه نسبت بشما محرمند يا اينکه شوهر دارند مگر کنيزان که با خريدن ايشانرا مالک ميشويد زيرا که بيع کنيزي که معقوده است در معني طلاقدادنست خدايتعالي حلالنمودن حلال و حرام گردانيدن حرام را بر شماها نوشته و سواي زنان محرم و شوهردار براي شما حلالگردانيده شده و حلالشد باينکه اموال خودتان زنان با عفت و غير زناکار را بخواهيد پس اگر زنان پاره در عوض چيزي متعه کنيد اجرت ايشان را که بر شما لازم ميشود بايشان ادا نمائيد و بعد از تعيين اجرت متعه بر شما حرجي نيست در خصوص امريکه شوهر و زن بان راضي شده اند مانند افزودن و کم کردن و بخشيدن و بتاخير انداختن اداي آن بدرستيکه خداصاحب علم و حکمه است بعد از آن صادق فرمود که فرق در ميان معقوده بعقد دائم و متعه آنست که براي معقوده صداق و براي متعه اجرت و مسلمانان درايام رسولخدا خواه در حج و خواه در غير حج و در ايام ابو بکر و چهار سال از ايام عمر متعه ميکردند تا اينکه روزي عمر بمنزل خواهرش عفرا نام داخلشد ناگاه در آغوش او بچه ديد که از پستانش باو شير ميدهد و قطرات شيررا در دهان آن بچه مشاهده نمود در آنحال در غضب شد و از شدت غضب لرزيد و عرق نمود و بچه را از آغوش خواهرش گرفت و بيرونرفت تا اينکه بمسجد رسيدو ببالاي منبر رفت و گفت که خلايق راندا کنيد تا بنماز جماعه بيايند و هنوز وقت نماز نرسيده بود پس خلايق دانستند که اين ندا براي نماز نيست بلکه براي امريستکه عمر اراده کرده پس همه در مسجد حاضر شدند در آنحال عمر گفت که ايگروه مهاجرين و انصار واولاد قحطان کيست از شما که دوست بدارد اينرا که محرمهاي خود را از زنان که شوهر نکرده اند به بيند بحالتيکه مانند اينطفل را زائيده باوشير ميدهد در آنحال حضار گفتند که آنرا دوست نميداريم عمر گفت آيا نميدانيد که خواهرم عفرا که دختر مادرم ختمه و پدرم خطاب است شوهر نکرده گفتند آري ميدانيم که شوهر ندارد گفت در اينساعه بمنزل او رفتم و اين بچه را در آغوشش ديدم و او را بخدا سوگند دادم که اين بچه براي تو از کجا است گفت که متعه شده ام پس ايگروه خلايق شما اعلام نمائيد بانانکه در اينجا حضور ندارند که اين متعه که در عهد رسولخدا براي مسلمانان حلال بود من آنرا حرام گردانيدم هر که از اين ابا نمايد هر آينه با تازيانه ميزنم پس در ميان آنجماعه کسي نشد که گفته او را انکارو رد نمايد و بگويد که پيغمبري بعد از رسولخدا و کتابي بعد از قرآن نيامده و ما اينمخالفت تو را با خدا و رسولخدا و کتاب او قبول نميکنيم بلکه گفته او را قبولنموده همه راضي شدند.