بازگشت

نجمه 11


ايضا مفضل عرض ميکند که اي سيد من آيا اين عذاب آخر عذابهاي ايشان است فرمود هيهات يا مفضل بخدا سوگند ياد ميکنم هر آينه ايشان زنده گردانيد ميشوند و سيد اکبر يعني رسول خدا و صديق اکبر اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسين و ساير ائمه عليهم السلام و هر مومن که ايمانش کامل و هر کافريکه کفرش دو مرتبه کمال باشد بنده حقير مترجم گويد که وجه ثبوت اين معاصي و قبايح برذمه ابوبکر با وجود اينکه اکثر اينها پيش از تولد ايشان واقع شده اين است که خالق بي همتا نوري آفريده و با تبيعت آن در مقابلش ظلمتي که ضد آن نور است چنانکه فرموده و جعل الظلمات و النورو بعبارت ديگر خيري خلق کرده و در ازاء آن شري و بعبارت ديگر محقي آفريده و در مقابلش مسطلي تا اينکه خلايق را امتحان نمايد و خبيث را از طيب و بدان را از نيکان سوا و جدا گرداند زيرا که اگر تنها نور را ميافريد هر آينه اساس امتحان از هم ميپاشيد بنابراين لازم و متحتم است اينکه هر ظلمتي که در مقابل آن نور مضمحل و مغلوب شود باز معامله امتحان باتمام نميرسد و شکي هم در اين باب نيست که نور قوي تر از همه انوار که خداوند کردگار آفريده نور پاک محمد وعلي عليهما السلام است زيرا که از اول چيزي است که خدا آقريده چنانکه آن بزرگوار خود فرموده اول ما خلق الله نوري يعني اول چيزيکه خداوند کردگار آفريده نور من است و هر چه که بمبدء نزديکتر شد اقوي و اشرف است از آنکه از مبدء دور است پس نور آن دو بزرگوار از انوار ساير انبيا و اوصياء قويتر است زيرا که نسبت بهمه اينها اصل است و ضد و ظلمتي که در مقابل اين نور پاکست ظلمت ابوبکر و عمر است پس بحکم مقدمه سابقه لازم آيد که ظلمت اين دو نفر از ظلمت سايراشقيا حتي از ظلمت شيطانهم قويتر باشد چنانکه شيطان فرب عمر را خورد از اينجهه گفته شده ان کان ابليس اغوي الناس کلهم فانت يا عمر اغويت شيطانا يعني ابليس همه خلايق را گمراه کرده و بايشان فريب داده تو اي عمر شيطان را گمراه کردي و باو فريب دادي پس ظلمت اين دو نفر از ظلمت ساير اشقيا بيشتر است زيرا که اين مطلب در مقابل نور پاک محمد و علي عليهما السلام و نور ايشان از ساير انوار قويتر هم چنين ظلمتيکه در مقابل آنست بايد از ساير ظلمتها قويتر باشد زيرا که اين مطلب بايد درقوت و ضعف با آن نور مساوي باشد پس اين مطلب مبدء و اصل و منشاء ساير ظلمتها است وقتي که اين مقدمات را تمهيد نموديم گوئيم که چنانکه بهمه انبيا و اولياء و شهداء و صلحاء و صديقين و مومنين در اعمال فيض امداد و اعانه از آن نور پاک عايد ميگردد وهم چنين بر همه کافران و منافقان و فاسقان و ساير اشقياء در اعمال شر امداد و اعانه از آن ظلمت خبيث و ناپاک ميرسد پس آن ظلمت خبيث را در همه معاصي و قبايح که در عالم واقع شده و خواهد شد مدخليتي هست چنانچه آيه وافي هدايه باين مدعي ناطق است الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين کفروا اوليائهم الطاغوت الخ يعني خداي تعالي ولي کساني است که ايمان آورده اند ايشان را از ظلمت بسوي نور بيرون مياورد و آنانکه کافر شدند اولياء ايشان



[ صفحه 130]



طاغوت است يعني بت است ايشان را از نورر بظلمت بيرون مياورد ايشانند دوزخيان که در آنجا مخلد خواهند شد وتحقيق بنده حقير اين مطلب را بدين نهج قويم و صراط مستقيم از فيص امدادمعادن علوم و اسرار اعني ائمه اطهار صلوات الله عليهم است در بحار است که مولف عليه الرحمه در مقام توجيه اينمدعي ذکر نموده که الزام معاصي و قبايح که بعد از اين دو نفر در عالم واقع شده برايشان از آن راه است که ايشان بمنع کردن اميرالمومنين از حق خود و دفع نمودن از مقام خلافه سبب گشتند باينکه ساير ائمه مخفي و پنهان و مغلوب شدند و سلاطين جور تا بزمان قائم برخلايق مسلط گرديدند و اين باعث کفر کافران و گمراهان و فسق فاسقان گرديد و اما ثبوت آن قبايح و معاصي که پيش از تولد ايشان است برذمه ايشان از اين راه است که ايشان بانقبايح راضي شده اند و هر که بکرده ديگري راضي شود مانند کسي است که بانمرتکب شده بعد از آن بان دو فقره بانچه که بنده حقير تحقيق نموده اشاره فرموده چنانکه گفته که دور نيست اينکه ارواح خبيثه ايشان را در صدور اين قبايح از اشقيامد خليت باشدچنانکه ارواح ائمه بانبياء و رسل در اعمال خير امداد و اعانت ميکردند و در دفع بليات از ايشان شفاعت مينمودند بعد از آن گفته که قطع نظر از همه اينها ممکن است که اينکلام رابدين نهج تاويل نمائيم که مثل و مانند قبايح همه اهل عالم بر ذمه ايشان ثابت خواهد شد يعني ايشان در شقاوت با همه اشقياء برابرند زيرا که مثل افعال همه اشقيا از آن دو نفر صادر گردد و بعد از آن مهدي بسمت کوفه متوجه ميشود و در ما بين کوفه ونجف اشرف فرود ميايد و اصحابش در آنوقت که در خدمتش ميباشند چهل و ششهزار نفر از ملائکه و مثل اينمقداراز جن ميباشند و نقبائش سيصد و سيزده نفر مرد ميباشند.