نجمه 03
در کتاب الغيبه از ابن عقده او از علي بن حسين او ازحسن بن علي بن يوسف و محمد بن علي ايشان از سعدان بن مسلم او از ابي بصير او ا ابي عبدالله روايت کرده که بخدمه آن حضرت عرض کردم که آيا اين امر يعني ظهور قائم وقت معين ندارد که بخاطر جمعي ظهورش در آنوقت بدنهاي خود را راحت کنيم فرمود آري وقت معين شده بود ليکن شما آن را فاش نموديد از اينجهه خداوند عالم آن امر را از آن وقت بتاخير انداخت در کتاب مذکور از علي بن احمد او از عبدالله بن موسي عباسي او از يعقوب بن يزيد او از ابن ابي عمير او از ابن بکير و اواز محمد بن مسلم روايست نموده او گفته که صادق عليه السلام بمن فرمود که يا محمد هر که از مادر خصوص تعيين وقت ظهور صاحب اين امر بتو خبر دهد از تکذيب وي مترس و باک مکن زيرا که در اينباب تعيين وقت نميکنيم در کتاب مذکور از ابن عقده او از محمد بن فضل بن ابراهيم و سعدان بن اسحق بن سعيد و احمد بن حسن بن عبيد الملک در يکجاايشان از ابن محبوب او از اسحق بن عمارر روايت نموده او گفته که از صادق شنيدم ميفرمود که وقت اين امر در سال صد و چهلم هجرت بود وليکن آنوقت بشما خبر داده شد شما آن را فاش نموديد از اينجهه خداوند عز و جل آن را از آنوقت تاخر نموده و ايضا در کتاب مذکور باين اسناد از ابن محبوب او از اسحق بن عمار روايت نموده او گفته که از صادق شنيدم ميفرمود که وقت اين امر در سال صد و چهلم هجرت بود وليکن آنوقت بشما خبر داده شد شما آن را فاش نموديد از اينجهه خداوند عز و جل آن را از آنوقت تاخيرنمود در کتاب مذکور باين اسناد از ابن محبوب او از اسحق بن عمار روايت نموده او گفته که صادق عليه السلام فرمود يا اسحق اين امر دو بار از وقتش بتاخير افتاده در کتاب مذکور ازکليني او از جماعتي از مشايخ خود ايشان از برقي او از پدرش او از قسم بن محمد او از بطائني او از ابي بصيراو از صادق روايت نموده او گفته که از آن حضرت ظهور قائم را پرسيدم فرمود که وقت قرار دهندهگان دروغ ميگويند زيرا که ما اهلبيت در اينباب تعيين وقت نميکنيم بعد از آن فرمود خداي تعالي ابا دارد از اينکه خلاف نکند وقتي ترا که قرار دهندگان آن راتعيين ميکنند در همين کتاب از کليني او از حسين بن محمد او از معلي بن محمد او از حسن بن علي خز فروش او ازعبدالکريم خثعمي او از فضل بن يسار او از باقر روايت کرده که بخدمه آن حضرت عرض کردم که آيا اين امر را وقت معين هست فرمود قرار دهندگان دروغ ميگويند بدرستيکه موسي بعزم مناجات با پروردگار خود بيرون رفت و سي روز با قوم خود وعده گذاشت وقتيکه خداوندعالم ده روز بر بالاي آن افزود او گفتند که موسي با ما خلف وعده نمود پس کردند آنچه کردند يعني اساس گوساله پرستي را بنا نمودند پس بنابراين هر وقتيکه ما از امور آينده چيزي را بشما داديم و آنهم بگفته ما مطابق درآمد پس بگوئيد که خدا را سنت فرموده و اگر چيزي را خبر بدهيم و بگفته ما مطابق در نيايد بان ميگوئيدکه خداي تعالي را سنت فرموده تا اينکه دو بار اجر و ثواب بشما داده شود مترجمه بحار گويد که ظاهر اينست که آن دو اجر در مقابل و عوض تصديق قول خدا باشد و ديگري در عوض ياس و نوميدي که دل ايشان را فرا گرفته زيرا که چشم چنين داشتند که گفته امام مطابق واقع درآيد وقتيکه مطابق درنيامد مايوس و نوميد گرديدنداز جهه اين خرمان و مايوسي مستحق ثواب گرديدند.