بازگشت

نجمه 14


بدانکه سي و چهارم از خصايص آن حضرت فرو گرفتن سلطنت آن حضرت تمام روي زمين را از مشرق تا مغرب بر و بحر معموره خراب وکوه و دشت نماند جائيکه حکمش جاري و امرش نافذ نشود و اخبار در اينمعني متواتر است و شيخ صدوق در علل و عيون و کمال الدين روايتکرده از رسولخدا صلي الله عليه و اله در خبري طولاني که فرمود در شب معراج نظر کردم بساق عرش پس ديدم دوازده نور را در هر نوري سطر سبزي بود که بر آن اسم وصيي بود از اوصياء من اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر ايشان مهدي امه من گس گفتم اي پروردگار من اينها اوصياي منند پس از من پس خطاب رسيد که ايمحمد اينها اولياء و اصفياء و حجتهاي منند بعد از تو بر خلق من و ايشان اوصياء تو اند و خلفاء تو و بهترين خلق من بعد از تو قسم بعزت و جلال خود که هر آينه البته ظاهر کنم بايشان دين خود را و بلند کنم بايشان کلمه خود را و پاک کنم به آخر ايشان زمين خود را از دشمنان خود و هر آينه البته مالک گردانم او را مشرقهاي زمين و مغربهاي او را و هر آينه البته مسخر کنم براي او بادها را و هموار و ذليل کنم البته براي او ابرهاي سخت را و البته بالا برم او را در اسباب يعني راههاي آسمان و هر آينه البته ياري کنم او را بلشکر خودو مدد دهم او را بملئکه خود تا بالا گيرد دعوت من و جمع شوند خلايق بر توحيد من آنگاه دوام دهم سلطنت او راو روزگار سلطنت را نبوت گذارم ميان اولياي خود تا روز قيامه و در کمال الدين از آن جناب مروي است که فرمود بعد از ذکر سلطنت ذي القرنين که بزودي خدايتعالي جاري ميفرمايد سنت او را در قائم از فرزندان من و ميرساند او را از مشرق زمين و مغرب آن تا اينکه نميماند موضعي از دشت و کوه که ذو القرنين در آنجا قدم گذاشت مگر آنکه او قدم گذارد در آنجا و نيزگذشت از جناب باقر که فرمود گويا ميبينم اصحاب قائم را که احاطه نمودند ما بين خافقين را و در تفسير عياشي مروي است از جناب صادق که فرمود در تفسير آيه شريفه و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها که هر گاه قائم ما خروجکرد نميماند زميني مگر آنکه ندا کنند در آن شهادت ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و نيز از حضرت کاظم عليه السلام روايتکرده در تفسير آيه مذکوره که آن نازلشده در حق قائم عليه السلام چون بيرون آورد يهود و نصاري و صابئين و زنادقه و کفار را در مشرق زمين و مغرب آن پس عرضه دارد بر ايشان اسلام را پس هر که برغبت اسلام آورد امر فرمايد او را بنماز و زکوه و آنچه مسلم را بان امر کنند و واجب است براي خداوند بر او و هر که اسلام نياورد گردنشرا بزند تا اينکه نماند در مشرقها و مغربها احدي مگر موحد راوي گفت فداي تو شوم خلق بيشتر از اينها است فرمود بدرستيکه خدايتعالي چون اراده فرمايد امريرا زياد را کم و کم را زياد ميکند و يوسف بن يحيي السلمي در باب نهم از کتاب عقد الدرراخبار بسياري در کيفيت فتوحات آن حضرت و گرفتن قسطنطنيه و روم و بني الاصغرو چين و کابل و جزاير و غير آنها ذکر کرده که مقام ذکر آن نيست.