ياقوته 12
ديدن سيد جليل آقا سيد باقر اصفهاني است آن حضرت را در غيبت کبري و نشناختنش آن بزرگوار را در حين تشرف عالم جليل و معاصر نبيل عراقي و در کتاب دارالسلام از سيد ثقه جليل و فاضل عادل نبيل آقا سد باقر اصفهاني که ازافاضل حوزه درس شيخ انصاري شيخ مرتضي اعلي الله مقامه بوده حکايت کرده که روزي در نجف اشرف در مجلسي از حالات امام عصر عجل الله فرجه و ذکر اشخاصيکه فايز بشرف حضوره شده اند سخن رفت در اثناء کلام سيد مذکور ذکرنمود که در وقتي شب چهارشنبه را چنانکه عادت مجاورين است بمسجد سهله رفته بتيوع بجا آوردم و روز را هم درمسجد ماندم به اراده آنکه عصر را بمسجد کوفه بروم و شب پنجشنبه را در آنجا بيتوته کرده و روز آن را بنجف برگردم افتاقا ذخيره که برداشته بودم تمام شده بود و بسيار گرسنه شده بودم و در آن اوقات مسجد سهله هم مخروبه بود و مجاورين و خانه واري در آن ساکن نبود و چون مردم بدون ذخيره در آنجا نيمرفتند و توقف ايام در آنجا نميکردند نان فروش هم آنجا نميامد باري با وجود گرسنگي توقف کردم و در صفه وسط مسجد مشغول نماز شدم و در اثناي نماز مردي را ديدم در لباس اهل سياحت که بر آن صفه برآمد و در نزديک من بنشست و سفره ناني در دست داشت پهن نمود چون چشم من بر آن نان افتاد با خود گفتم که کاش اين مرد پولي از من قبول ميکرد و مرا هم بر اين سفره ميخواند ناگاه ديدم آن مرد بسوي من نگريست و تکليف خوردن کرد من هم حيا کرده ابا نمودم پس بعد از اصرار او و انکار من اجابت کرده بنزداو رفتم و بقدر اشتها خوردم پس سفره را برداشت و بسوي حجره از حجرات مسجدکه در برابر روي من بود متوجه شده داخل آن حجره گرديد و من چشم بعقب اودوختم و آن حجره را از نظر نينداختم تا آنکه زماني گذشت و بيرون نيامد و من از مشاهده آن واقعه متفکر بودم که آيا آن از باب حسن اتفاق بود يا آنکه آن مرد بر ضمير من اطلاع يافت بالاخره با خود گفتم که ميروم و تحقيق حال از او مينمايم چون برخواسته داخل آن حجره شدم اثري از آن مرد نديدم با آنکه آن حجره را زياد بر آن در مدخل و مخرجي ديگر نبود پس ملتفت شدم که آن شخص را بر ضمير من اطلاع بود که انکار نمود و گمان آن کردم که آن بزرگوار بود و کسي ديگر نبود و الله العالم.