بازگشت

ياقوته 04


ديدن مرحوم ميرزا محمد استرابادي است آن حضرت را در غيبت کبري و نشناختنش آن بزرگوار را در حين تشرف ايضا در بحارفرموده که جماعتي مرا خبر دادند از سيد سند فاضل ميرزا محمد استرابادي طيب رمسه که گفت در شبي از شبها طواف بيت الله ميکردم ناگاه جواني نيکو روي را ديدم که مشغول طواف بود و چون نزديک من رسيد يک طاقه گل سرخ بمن داد و آن وقت موسم کل نبود و من آن گل را گرفتم و بوئيدم و گفتم از کجا است اي سيد من گفت که از خرابات براي من آوردند آنگاه از نظر من غائب شد ومن او را نديدم اين ناچيز گويد که شيخ اجل اکمل شيخ علي بن عالم نحرير شيخ محمد بن محقق مدقق شيخ حسن صاحب معالم ابن عالم رباني شهيد ثاني رحمهم الله در کتاب در للنثور در ضمن احوال والد خود شيخ محمد صاحب شرح استبصار و غيره که مجاور مکه معظمه بود در حيات و ممات نقل کرده که خبر داد مرا از وجه او دختر سيد محمد بن ابي الحسن و مادر اولاد او که چون آن مرحوم وفات کرد ميشنيدند در نزد او تلاوت قران را در طول آن شب و از چيزهائيکه مشهور است اين است که او طواف ميکرد پس مردي آمد و عطا نمود باو گلي از گلهاي زمستان که نه در آن بلاد بود و نه در آن زمان و نه موسم او بود پس باو گفت که اين را از کجا آوردي گفت که اين از خرابات است آنگاه اراده کرد که او را به بيند پس از اين سئوال او را نديد.