ياقوته 05
ديدن محمد بن ابي الرداد رواسي است آن حضرت را در غيبت کبري وشناختنش آن بزرگوار را در حين تشرف سيد جليل و عالم متهجد نبيل علي بن طاوس در کتاب اقبال ال،عمال نقل فرمود از محمد بن ابي الرداد رواسي که او ذکر نمود که بيرون رفت با محمدبن جعفر دهان بسوي مسجد سهله در روزي از روزهاي ماه رجب پس محمد باو گفت ما را ببر بمسجد صعصعه که آن مسجد مبارکيست و اميرالمومنين عليه السلام در آنجا نماز کرده و عجج عليهم السلام قدمهاي شريفه خود را در آنجا گذاشته اند پس ميل کرديم بسوي آن مسجد پس در بين نماز گذاردن بوديم که ديدم مردي را که از شتر خود فرود آمددر زير سايها زانوي او را عقال کرد آنگاه داخل شد و دو رکعت نماز کرد و طول داد آن دو رکعت را آنگاه دستهاي خود را بلند کرد و گفت اللهم ياذا المنن السابغه تا آخر آن دعا که در کتب ادعيه در اعمال ماه رجب در آن مسجد معروف است آنگاه برخواست و رفت نزد شتر خود و بر او سوار شد پس ابن جعفر دهان بمن گفت آيا برخيزيم و برويم نزد او پس سئوال کنيم از او که او کيست پس برخواستيم و بنزد او رفتيم پس باو گفتيم تو را بخداوند قسم ميدهيم که تو کيستي فرمود شما رابخداوند قسم ميدهم که مرا کي پنداشتيد ابن جعفر دهان گفت گمان کردم تو را خضري پسر بمن فرمود تو هم چنين گمان کردي گفتم گمان کردم که توخضري پس فرمود والله که من هر آينه آن کسم که خضر محتاج است بديدن او برگرديد که منم امام زمان شما اين ناچيز گويد که بيايد در ياقوته اول از عبقريه ششم قضيه که قريب باين قضيه است ولي صاحبان آن قضيه امام رادر حين ديدن نشناخته اند بانجا مراجعه شود.