بازگشت

ياقوته 04


ايشان ابو طاهر محمد بن علي بن بلال است چنانچه مجلسي عليه الرحمه در بحار ميگويد که قصه او با ابي جعفر محمد بن عثمان مشهور امتناع او از ردا مواليکه از امام در نزد او بود بدعواي وکالت و بابيت خود تا آنکه توقيع رفيع بر لعن او از ناحيه مقدسه خارج شد و شيعه ازاو تبري جستند در کتب اصحاب مسطور و از طرق ايشان ماثور است ابو غالب زراري حکايت کرده از ابي الحسن محمد بن يحيي معاذي که او گفته که مردي ازاصحاب ما خود را بابو ظاهر بن بلال بست بعد از آنکه از او جدا شده بود ديگرباره از او مفارقت کرد از او سبب پرسيدم گفت که روزي من و برادرش ابو طيب و ابن خزر و جمعي ديگر در نزد اونشسته بوديم ناگاه غلام داخل شد و گفت ابو جعفر عمري در باب ايستاده است حضار چون اين شنيدند مضطرب گرديدند و آمدن او را ناخوش داشتند لکن لا علاج اذن دخول دادند و ابو جعفر داخل شد و همگي از نهابت او برخواسته تواضع کردند و او را بر صددنشانيدند و ابو طاهر در پيش روي او بنشست بعد از آنکه در جاي خود قرار گرفتند ابو جعفر گفت اي ابو طاهر تو را بخدا قسم ميدهم که صاحب الزمان بتو نفرموده که تسليم کن امواليرا که نزد تو ميباشد ابو طاهر گفت آري امر فرمود چون ابو جعفر اين اقرار گرفت ديگر سخن نگفت و برخواسته از آن مجلس مفارقت نمود حضار از مشاهده اينحال و استماع اين مقال متحير و مبهوت شدند بعد از آنکه بحال خود آمدند ابو طيب برادر ابو طاهر از او پرسيد که تو صاحب الزمان عليه السلام را کجا ديدي که امرت برد اموال فرمودگفت روزي ابو جعفر مرا داخل خانه خودنمود ناگاه ديدم که آن حضرت از بالاخانه بزير آمد و بمن توجه نمود وفرمود که آن اموال که نزد تو باشد بابو جعفر برگردان برادرش گفت که از کجا دانستي که او صاحب الزمان عليه السلام بود گفت وقتيکه او را ديدم ازاو رعب و هيبتي در دل خود مشاهده کردم که بر خود



[ صفحه 44]



لرزيدم و دانستم که خود او صاحب الزمان است پس آن مرد گفت که سبب خدائي من اين بود.