ياقوته 04
و از ايشان مردي است از اولاد عباس که در بحار از کتاب الغيبه بسند آن از احمد بن عبد الله هاشمي روايتکرده که مردي از اولاد عباس گفت که من در روز وفات عسکري ع در سامره بودم و درخانه آن حضرت حاضر شدم تا آنکه جنازه آن جنابرا آوردند و در جائي گذاشتند واز براي نماز و ما سي نفر بوديم در يکسمت نشسته انتظار آن داشتيم که کسي آيد و بر آن نماز کند ناگاه جوان عشاري يعني ده سال سن با آنکه ده شبرقامه پا برهنه راه را بر سو کشيده و از خانه بيرون آمد با مهابت و صلابتيکه ما با آنکه او را نديده بوديم و نميشناختيم از براي تعظيم و برخواستيم و بر ما مقدم ايستاد بر جنازه آن حضرت اقامه نماز نمود و ما در پشت سر او ايستاده و با او نماز گذاشتيم بعد از فراغ از نماز باز بهمان خانه برگرديد و ديگر کسي از مااو را نديد ابو عبد الله همداني گفته که در شهر مراغه ابراهيم بن محمد تبريزي را ملاقاتکردم و اينواقعه را بدون نقصان نقلکردم.