بازگشت

ياقوته 21


حکايت نمود مرا سيد العلماء الاعلام و سند الفقهاء الگرام حجه الاسلام آقاي حاج ميرزا علي اکبر آقاخوئي معاصر و مجاور در مشهد رضوي دامت برکاته از جناب مستطاب ثقه الاسلام آقاي آقا سيد رضاي دزفولي دامت تاييداته که از اوثق ائمه جماعه نجف است که فرمود دراوقات زيارات مخصوصه کربلا ورود ما غالبا در خانه مخصوصي بود و در يکي از زيارات عيال و اطفال هم همراه بوداز براي سواري خود يکراس الاغ و براي آنها يکجفت پالکي کرايه نموده و يا زوار روانه کربلا شديم و در ميان خانشور و خان نخيله وقتي ملتفت شدم بپالگي عيال و اطفال آنها را نديدم مضطرب شده مکاري را فرياد نمودم و باو گفتم پالگي عيالات من پيدا نيست و ظاهرا عقب مانده اند پس مسافت بسياري عقب آنها رفته و برگشت و گفت آنها قطعا با قافله که پيش از ما حرکت نموده اند رفته اند و هر چه تفحص نمودم آنها را نديدم پس بيشتر مشوش شدم و خود را بقول مکاري تسليه ميدادم و بالجمله با پريشاني حال وارد کربلا شده و رو بمنزليکه غالبا وارد ميشدم نهادم و چون بمنزل رسيدم و دق الباب کردم ديدم عيالم در را باز کرد و چون او را ديدم گفتم شما از کجا از قافله



[ صفحه 203]



جدا شديد و در چه وقت اينجا آمده ايدگفت ما در ميانه خانشور و نخيله از قافله جدا شديم پس از سبب آن سئوال نمودم گفت قدري غذا که در طاسکباب مسي بود خواستم بيرون آورده بطفلها بدهم از حرکت قاطر دستم لرزيده و در طاسبکباب بطاسکباب خورده و صدا نمود قاطر رميده و بشتاب هر چه تمامتر روببيابان نهاد و هر چند که در طاسکباب بشدت برآن ميخورد قاطر بر دويدنش ميافزود و بالجمله خوف دوري از قافله که هر چه صدا و غوغا نموديم کسي بحال ما مطلع نشد از يکطرف خوف افتادن از پالگي و هلاکت و يا شکستن اعضا از يکطرف ما را بر اين داشت که استغاثه بولي عصر عجل الله فرجه نموده و فرياد يا صاحب الزمان ما بلند شد ناگاه شخصي نور اين را در کمال ابهت و جلال و بزي اعراب آن محال ديدم نمودار شد و فرمود لا تخافي لا تخافي چون اين کلمه را فرمود قاطريکه در کمال سرعه ميدويد ايستاد و قدمي برنداشت پس نزديک آمده فرمود اراده رفتن کربلا داريد عرض کردم بلي پس افسار قاطر را در دست گرفته و از بيراهه ما را سير ميداد در خلال سير سئوال نمودم که شما کيستيد فرمود من کسي هستم که براي فرياد رسي درماندگان در امثال اين بيابان معين شده ام و الن قريب يکساعه و نيم است که وارد شده ايم و در کمال ثاني چايهم صرف کرديم.