ياقوته 13
توسل جناب ملا عباسعلي اصفهاني است بانحضرت و اثر ديدنش جناب حجه الاسلام آقاي حاج شيخ مهدي اصفهاني سابق الذکر بخط شريف خود مرقوم داشته که ثقه فاضل صدوق عابد زاهد حاج ملا عباسعلي جوژتاني رحمه الله (جورتان ازهات اصفهان است) حکايت نمود که در مسافرت بمکه معظمه زادها الله شرفا بودم شتران قطار بودو شتري که سوار بودم آخر قطار بود ناگاه از تشنگي و ضعف خوابيد و بند قطار گسيخته گشت مقداري از قافله عقب ماندم ناگاه حربه بر سر و بر پيشانيم خورد و بزمين افتادم و احساس کردم که بر پشت من برآمدند که سرم را از تن جدا کنند و چون زبان نداشتم در دل متوسل بحضرت بقيه الله ارواح العالمين فداه گشتم و در دل گفتم يا حجه الله ادرکني ديدم بيابان روشن شدو پشتم سبک شد و آنظالم رفع شد بيهوش شدم و همانجا افتاده بودم تا فردا قبل از ظهر که
[ صفحه 198]
بسراغ من آمدند و مرا بردند و چون زخم منکر برداشتم دکتر گفت هلاک ميشود چون بمدينه طيبه رسيدم با کمال ضعف تا در حرم رفتم و بپيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم ملتجي گشتم ملتئم شد با آنکه حاجت بدوختن داشت.