ياقوته 18
مشرف شدن حسن بن فضل يماني است خدمه يکي از ملازمان آن حضرت عليه السلام در اکمال الدين از پدرش و او از سعد و او از علان و او از حسن بن فضل يماني روايت نموده که در بغداد بسبب اقامه من در آنجا دلتنگ شدم و در پيش خود گفتم که من ميترسم از اينکه در اينسال حج نکنم وبمنزل خود برنگردم آنگاه براي جواب رقعه که در اينخصوص نوشته بودم بنزد ابيجعفر رفتم او فرمود برو بمسجديکه در فلان است در آنجا مردي ميايد از چيزيکه احتياج بان داري خبر ميدهد پس بانمسجد رفتم و در آنجا بودم ناگاه مردي داخل مسجد گرديد سلام کرد و خنديد و گفت که مژده باد تو را از اينکه در اينسال حج ميکني و بنزد اهل خود انشاء الله با صحت و سلامت برميگردي راوي گويد بنزد ابن وجنا رفتم و از او خواهش نمودم که محملي براي من کرايه نمايد و هم کجاوه براي من پيدا کند اين خواهش مرا ناخوشداشت و قبول نکرد بعد از چند روزي باز ملاقات نمودم بمن گفت که چند روز است که در عقب تو ميگردم بدرستيکه بمن نوشته شده است که پيشتر از همه براي تو محملي کرايه بکنم و هم کجاوه براي تو پيدا نمايم.