بازگشت

ياقوته 15


مشرف شدن ابوالحسين محمد بن محمد بن خلف است خدمه وکيل آن حضرت در سامره و دادن آنوکيل چيزيرا که ابو الحسين در بين راه بقلب خود گذرانيده بود که از جانب آن بزرگوار باو برسد در بحار از اکمال الدين از محمد بن يزداد روايتکرده که هزار دينار که از ابو جعفر بود برداشتم در حالتيکه ابو الحسين محمد بن محمد بن خلف و اسحق بن جنيد با من بودند خرجين را که اموال در آن بود برداشت بمحله دور بغداد که در سمت قبر ابو حنيفه است برد و سه راس الاغ کرايه نمودم بوديم وقتيکه بناطول رسيديم الاغها را پيدا نکرديم آنگاه بابي الحسين گفتم که اينخرجين را تو بردار و با قافله برو تا اينکه الاغي براي اسحق بن جنيد پيدا کنم سوار شودزيرا که او پيرمرد است طاقه پيادگيراندارد پس براي او الاغي کرايه نمودم و در نزديکي حير که نام قريه ايست درسر من راي ملحق گرديدم و با وي گفتگوميکردم و باو ميگفتم که خدايتعالي رادر مقابل اينکه اينخرجين را برداشته حمد بکن گفت که چنين دوست دارم که اينعمل براي من هميشه باشد بعد از آن داخل سر من راي گرديدم و آنمال را بوکيل تسليم نمودم آنرا در ميان ساروقي گذاشته و با غلام سياهي فرستاد زمانيکه وقت عصر شد ابو الحسين بقچه سبکي نزد من آورد وقتيکه صبح کرديم ابي قسم گفت که غلاميکه دستمالرا برده بود ايندراهم را او نزد من آورد بعد از آن ابي قسم بمن گفت که اينها برسوليکه بقچه را برداشته بود که ابو الحسين باشد بده پس آنها را از او گرفتم وقتيکه از درخانه بيرون آمديم آنگاه ابو الحسين پيش از آنکه چيزي من باو بگويم يا آنکه بداند در نزد من چيزي هست گفت در وقتيکه در نزديکي حير با تو بودم آرزو نمودم که کاشکي از آن حضرت چند درهمي بمن ميرسيد تا اينکه بانها تبرک بيابم همچنين اين آرزو را در سال اول که با تو در عسکر بوده ام کرده ام آنگاه باو گفتم که ايندراهم را بگير بدرستيکه خدايتعالي آنها را به تو کرامت فرموده است و الحمد لله رب العالمين.