بازگشت

ياقوته 25


خواب محدث جليل مرحوم شيخ حر عاملي صاحب کتاب وسائل الشيعه است آن مرحوم در کتاب اثبات الهدات بالنصوص و المعجزات فرموده است که من در اوقات مجاورتم در مشهد مقدس رضوي در خواب ديدم که مردم مي گويند حضرت حجة در مشهد وارد شده است پس من منزل آن بزرگوار را سئوال نموده داخل شدم و آن حضرت در طرف غربي مشهد در باغيکه در آن عمارت بود منزل کرده بود پس شرفياب حضورش شدم ديدم در مکاني نشسته که در وسط آن حوضي است و در آن مجلس قريب بيست نفر ديگر هم نشسته بودند پس من هم نشسته مشغول گفتگو و صحبت شدم پس زماني نگذشت که غذا حاضر نمودند و آن بسيار کم بود که وافي به آن جماعت نبود ولي در نهايت خوبي و لذت بود پس همه ي اهل آن مجلس از آن غذا خورديم و اصلا از او چيزي کم نيامد چون از خوردن غذا فارغ شديم من بدقت ملاحظه نموده ناگاه آن حضرت نگاهي بمن فرموده تبسم نمود و فرمود بر شيعيان من مترس بواسطه ي کمي انصار من زيرا که با من مرداني هستند که اگر من آنها را امر نمايم هر آينه حاضر مي نمايند جميع اعلام را از سلاطين و غيرهم و گردنهاي ايشان را مي زنند بعد اين آيه را تلاوت فرمود و ما يعلم جنود ربک الا هو پس من از شنيدن اين بشارت بسيار خوشحال شدم پس آن حضرت برخواست بحجره ي ديگر تشريف برده بجهت خواب و مردم متفرق شده از آن باغ و عمارت بيرون رفتند و منهم مي خواستم بيرون بروم چون به در باغ رسيدم قلبم راضي نشد به بيرون رفتن پس در همان جا نشستم و با خود مي گفتم اي کاش آن بزرگوار را بخدمتي امر مي فرمود و اي کاش خلعتي و نفقه بجهت تيمن و تبرک بمن عنايت مي نمود چون اين خيال در خاطر من خطور نمد ناگاه غلامي از جانب آن بزرگوار خلعتي سفيد که از جنس کتان و پنبه بود با نفقه از براي من آورد و گفت مولايت مي فرمايد اي آن چيزيستکه مي خواستي از خلعت و نفقه و زود است که از جانب ما هم مأمور مي شوي بخدمتي پس من از خواب بيدار شدم انتهي و الحمد لله.