بازگشت

ياقوته 21


خواب مردي است که اذن بذکر نام خود نداده مجلسي مرحوم در بحار از کتاب نجوم سيد بن طاوس نقل نموده که گفته در زمان خود جماعتي را ديدم که ميگفتند ما مهدي را ديده ايم و درميان ايشان کساني بودند که از آن حضرت پاره رقعه جات و مراسله جات که بان حضرت عرض شده بود اخذ نموده بودند و از جمله حکايات ايشان قصه ايستکه صدوق آن بر من معلوم شد و نافل مرا اذن بذکر نام خود نداد و آن اين است که او گفت که از خدا خواستم که او را به بينم پس در خواب ديدم که آن حضرت را در فلان وقت مشاهده خواهم کرد در همان وقت بمشهد کاظمين رفتم ودر آن مکان شريف بودم ناگاه صدائي شنيدم و نخواستم که يکباره بنزد وي روم بلکه داخل حرم شد بسمت پائين پاي موسي بن جعفر ايستادم ناگاه آن شخص که او را مهدي اعتقاد کردم با يک نفرديگر که همراه او بود از حرم بيرون رفت و من او را ديدم ولکن مهابت و رعايت ادب مانع شده از او چيزي نپرسيدم مولف گويد چون محتمل است که آن مرئي در واقعه خود امام بوده باشدلذا اين حکايت در اين عبقريه ثبت شد.