ياقوته 15
خواب سيدرضي الدين آري است عالم جليل و معاصرنبيل نوري درنجب ثاقب از کتاب منهاج الصلاح علامه حلي در مقام شرح دعاي عبرات معروف نقل نموده که آن دعا مروي است از جناب صادق جعفر بن محمد و از براي اين دعا از طرف سيد رضي الدين محمد بن محمد بن محمد اوي قدس الله روحه حکايتي است معروفه و بخط بعضي از فضلا در حاشيه اين موضع از منهاج اين حکايت را چنين نقل کرده ازمولي السعيد فخرالدين محمد پسر شيخ جل جمال الدين يعني علامه که او از پدرش روايت نموده از جدش شيخ فقيه سديد الدين يوسف از سيد رضي الدين مذکور که او محبوس بود در نزد اميري از امراء سلطان جر ماغون مدت طويلي در نهايت سختي و تنگي پس در خواب خودديد خلف صالح منتظر را صلوات الله عليه پس گريست و گفت اي مولاي من شفاعت کن در خلاص شدن من از اين گروه ظلمه پس حضرت فرمود بخوان دعاي عبرات را سيد گفت کدام است دعاي عبرات فرمود آن دعا در مصباح تو است سيد گفت اي مولاي من دعا در مصباح من نيست فرمود نظر کن در مصباح خواهي يافت دعا را در آن پس از خواب بيدار شده نماز صبح را کرد و مصباح را باز نموده ورقه ديد در ميان اوراق آن که آن دعا در آن نوشته بود پس چهل مرتبه آن دعا را خواند و آن امير را دو زن بود يکي از آن دو عاقله و مدبره و آن امير بر او اعتماد داشت پس امير نزد او آمد در نوبه اش پس گفت بامير گرفتي يکي از اولاد امير المومنين راامير گفت چرا سئوال کردي از اين مطلب گفت در خواب ديدم شخصي را و گويا نورآفتاب ميدرخشيد از رخسار او پس حلق مرا ميان دو انگشت خود گرفت آنگاه فرمود ميبينم شوهر تو را که گرفت يکي از فرزندان مرا و در طعام و شراب بر او سخت تنگ گرفته پس من باو گفتم اي سيد من تو کيستي فرمود من علي بن ابيطالبم بگو باو اگر او را رها نکردهر آينه خراب خواهم کرد خوانه او را پس اين منتشر شد و بسلطان رسيد پس گفت مرا عملي باين مطلب نيست و از نواب خود جستجو کرد و گفت کي محبوس است در نزد شما گفتند شيخ علوي که امر کردي بگرفتن او گفت او را رها کنيد و اسبي باو بدهيد که بر آن سوارشود و راه را باو دلالت کنيد پس برودبخانه خود و سيد اجل علي بن طاوس در آخر مهج الدعوات فرموده و از اين جمله است دعائيکه مرا خبر داد صديق من و برادر و دوست من محمد بن محمد آوي قاضي ضاعف الله جل جلاله سعادته و شرف خاتمته و از براي ما حديث غريب و عجيبي نقل کرد و آن اين بود که براي او حادثه روي داد پس يافت اين دعا را در اوراقيکه نگذاشته بود آن دعا را در آنها در ميان کتب خود پس نسخه برداشت از آن نسخه پس چون آن نسخه را برداشت آن اصل که در ميان کتب خود يافته بود مفقود شد.