بازگشت

ياقوته 05


خواب شيخ محمد همدرس مرحوم شيخ حر عاملي است چنانچه مرحوم شيخ مزبوردر کتاب اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات فرموده که و بتحقيق که خبر دادند مرا جماعتي ازثقات اصحاب ما که ايشان ديدند صاحب الامر را عليه السلام در بيداري و مشاهده نمودند از آن جناب معجزاتي متعدده و خبر داد ايشان را بنعباتي ودعا کرد از براي ايشان دعاهائيکه مستجاب شده بود و نجات داد ايشان را از خطرهاي مهالک فرمودند که ما نشسته بوديم در بلاد خودمان در قريه مشغول در روز عيدي و ما جماعتي بوديم از طلاب علم و صلحا پس من بايشان گفتم که کاش ميدانستيم که در عيد آينده کدام يک از اين جماعت زنده است و کدام مرده پس مردي که نام او شيخ محمد بو و شريک ما بود در درس گفت من ميدانم که در عيد ديگر زنده ام و عيدديگر و عيد ديگر تا بيست و شش سال و ظاهر شد از او که جازم است در اين دعوي و مزاح نميکند پس گفتم باو که تو علم غيب ميداني گفت نه وليکن ديدم من مهدي عليه السلام را در خواب و من مريض بودم بمرض سخت و ميترسيدم که بميرم در حاليکه نيست براي من عمل صالحي که ملاقات نمايم خداي عز و جل را بان عمل پس بمن فرمود که مترس زيرا که شفا ميدهد خداوند تو را از اين مرض بلکه زندگاني خواهي کرد تا بيست و شش سال آنگاه عطا فرمود بمن جامي که در دستش بود پس نوشيدم و آن مرض از من کناره کرد و شفا حاصل شد ومن ميدانم که اين کار شيطان نيست پس چون من شنيدم سخن آن مرد را تاريخ آن را نوشتم و آن در سنه هزار و چهل و نه بود و مدتي بر آن گذشت و من انتقال کردم بسوي مشهد مقدس سنه هزارو هفتاد و دو پس چون سال آخر شد در دلم افتاد که مدت گذشت پس رجوع کردم بان تاريخ و حساب کردم پس ديدم که گذشت از آن زمان بيست و شش سال پس گفتم که سزاوار است که آن مرد مرده باشد پس نگذشت مدت يکماه يا دو ماه که مکتوبي از برادرم رسيد و او در اين بلاد بود و خبر داد مرا که آن مرد وفات کرده است در همان سال.