بازگشت

ياقوته 04


خواب حاجي محمد رازي است الراقي في درجات الجنان الي اعلي المراقي



[ صفحه 165]



المعاصر المرحوم آقا خوند ملا محمود عراقي در کتاب دارالسلام نقل نموده از ثقه جليل حاجي ميرزا محمد رازي که اصل او از مشهد عبدالعظيم و ساکن نجف اشرف ميباشد و خانه او متصل بصحن مقدس است از جانب جنوب و مواظب طاعات و زيارات و حاله آن زوا است و شرح اين واقعه اين است که حقير روزي در خانه حاجي مزبور بودم اتفاقا کلام دراحوال امام عصر عليه السلام و ذکر کسانيکه بشرف ملاقات آن حضرت فايز شده اند در ميان آمد و هر يک در اين باب سخني گفتيم تا آنکه در اثناي کلام حاجي مزبور ذکر کرد که من بسيارشوقمند لقاي آن بزرگوار بودم و با خود ميگفتم که اگر من هم در عداد شيعيان آن حضرت معدود بودم البته بشرف ملاقات او در خواب يا آنکه در بيداري فايز ميگرديدم پس بايد شايسته آن نباشم و قصوري در من بوده باشد و از اين جهت زياد ترس و اضطراب داشتم تا آنکه موفق بزيارت قبله هفتم و امام هشتم حضرت رضا گرديدم و پس از زيارت مراجعه بنجف اشرف کردم و چند روزي از آن گذشت يکشب در خواب ديدم که شخصي بمن گفت که امام عصر بنجف تشريف آورده پرسيدم در کجا ميباشد گفت در مسجد هندي که از مساجد معتبره آن بلده شريفه ميباشد چون اين شنيدم مسرور شدم و با سرعت و تعجيل تمام باراده زيارت و دريافت شرف حضور آن بزرگوار بسوي آن مسجد روانه گرديدم چون داخل مسجد شدم آن بزرگوار را ديدم که در بيخ مسجد ايستاده و اجتماعخلق در مسجد بحدي ميباشد که راه عبور بر آن طرف را بسته اند و نزديک شدن نميشود مايوسانه ايستادم وبا خود گفتم که مردم در همه امور پيش دستي مينمايند و ديگري را رراه نميدهند ناگاه ديدم که آن بزرگوار سرمبارک را برداشت و نظري بصفحه جماعت خلق انداخت و چشم مبارکش بمن افتاد وباشاره دست مرا بسوي خود خواند چون آن جماعت آن نوع ملاطفت ديدند کوچه دادند و راه دادند و من بنزد آن حضرت رفتم پس آن بزرگوار با من اظهار رافت و مرحمت نمودند و فرمودند که ما بديدن تو آمديم آنوقت که از مشهد مراجعت و عود کرده بودي و در آن بالاخانه نشسته بودي لکن نشناختي چون اين شنيدم دانستم که آن بزرگوار در بعضي از ايام مراجعت من از مشهد که در بالاخانه بيروني از براي آمدن مردم نشسته بودم تشريف آورده اند بلباس عامه بلد و کسانيکه از براي ديدن زائرين باراده محض دريافت ثواب بدون قصدي که شناخته شوند و چشم باز ديد داشته باشند من او را در عداد ايشان دانسته ام و ملتفت آنکه مولاي من و ديگران بلکه آقاي اهل زمين و آسمان است نشده ام پس از اين کلام منقعل گشته و از خواب بيدار شده بدريافت خدمت آن سرور در بيداري و خواب مسرور گرديدم وبشکرانه اين نعمت عظمي و اينکه در عداد اهل آن درگاه معدودم سجده شکر بجا آوردم و الحمدلله.