ياقوته 53
ايضا ديدن شيخ سديد مفيد است خط آن حضرت را در ذيل توقيعيکه از براي آنسرور از ناحيه آن برگزيده خالق اکبر صادر شده که اول آن توقيع بعد البسمله سلام عليک ايها العبد الصالح الناصر للحق الداعي اليه بکلمه الصدق است الخ و آنچه را که خود آن بزرگوار در ذيل آن توقيع بخط مبارک نگاشته اين است هذا کتابنا اليک ايها الولي اللهم للحق باملائنا و خط ثقتنا فاخفه عن کل احد و اطوه و اجعل له نسخه يطلع عليها من تسکن امانته من اوليائنا شملهم الله برکتنا انشاء الله يعني اين نوشته ما است بسوي تو ايدوستدار الهام شده بحق بلند مرتفع که باملاء و بيان ما است و خط امين ما پس مخفي بدار آنرا از هر کس و در هم پيچ آنرا قرار داده براي او نسخه که مطلع بسازي براي کسيرا که مطمئن بامانت او باشي از دو سند از آن ما خداوند مشمول فرمايد ايشانرا ببرکت ما انشاء الله و الحمد لله و صلوات بر سيد ما محمد و ال طاهرين او تنبيه للنبيه بدانکه چون ايندو فرمان مبارک در اغلب کتب معتبره غيبت مثل کمال الدين و بحار و عوالم و نجم ثاقب و دار السلام عراقي و غير اينها نقل شده است از ذکر انهار و ما للاختصار غمض عين نموده و نقل مينمائيم آنچه را که استادنا المحدث النوري نور الله مرقده الشريف در نجم ثاقب در ذيل ايندو توقيع بعد از نقل آنها نگاشته و آن اين است که آنچه از ظاهر کتاب احتجاج شيخ طبرسي معلوم ميشود آنست که آنچه از جانب حضرت حجه عجل الله فرجه رسيد براي شيخ مفيد دو مکتوب بود که بخط بعضي از خواص آن جناب بود و هر مکتوبرا بخط شريف مزين فرمودند و بچند سطري اظهار زيادي لطف فرمودند و لکن در کلمات جمله از علماء تعبير بلفظ توقيعات واقع شده که ظاهر ميشود از آن که توقيع زياده از دو بوده چنانچه در لولوه گفته بعد از ذکر ابياتيکه بخط حضرت عليه السلام بر سر قبر شيخ ديده شد که اين بعيد نيست بعد از اين بيرون آمدن آنچه بيرون آمد از آن جناب از توقيعات براي شيخ مذکور الخ و استاد اکبر علامه بهبهاني در تعليقه فرموده ذکر في الاحتجاج توقيعات عن الصاحب عليه السلام الخ و هکذا و شايد اصل مکتوب و خط مبارک را متعدد حسابکردندو شيخ يوسف نقلکرده ازعالم متبحر يحيي بن بطريق حلي صاحب کتاب عمده که از علماء مائه خامسه است که او در رساله نهج العلوم الي نفي المعدوم گفته که حضرت صاحب عليه السلام سه مکتوب فرستادند براي شيخ در هر سالي يکي و بنا بر قول او يک مکتوب از ميان رفته ذکري از آن در کتب موجوده نيست دوم شيخ طبرسي در اول کتاب احتجاج گفته که ما ذکر نميکنيم اسانيد اخباريکه در اين کتاب نقل ميکنيم يا بجهت وجود اجماع بر آن يعني بر صحت خبر ما بجهت موافقت آنخبر با ادله عقليه يا بجهت اشتهار آن در سير و کتب مخالف و موالف يعني در اين کتاب نقل نميکنيم از اخبار مگر آنچه را که موافق اجماع يا دليل عقل باشد يا مشهور در کتب فريقين و ايندو مکتوب را بنحو جزم خبر ميدهد که از جانب آن حضرت عليه السلام وارد شد نه بترديد و احتمال باينکه بگويد روايتشده يا نقلکردند و اگر چنين هم ميگفت باز معتبر بود حسب وعده که در اول کتاب کرده پس آن دو مکتوب بايد اجماع بر روايت او محقق شده باشد يا مشهور باشد درکتب و شيخ يحيي بن بطريق حلي در رساله مذکوره فرموده که از براي تزکيه و توثيق شيخ دو طريق است تا اينکه ميگويد دوم آنچيزي است که مختص است بشيخ و آنچيزيستکه روايتکرده اند آنرا کافه شيعه و تلقي نمودند آنرا بقبول اينکه مولاي ما صاحب الزمان صلوات الله عليه و اله سه کتاب نوشتند بسوي او و بعد از ذکرعناوين کتب گفته که اين تمام ترين مدح و تزکيه است و پاکيزه ترين ثنا و؟؟؟؟ است بقول امام امه و خلف ائمه عليهم السلام انتهي پس بظاهر و نص ايندو شيخ معظم ايندو مکتوب مشهور و مقبول بوده در نزد اصحاب و در روايت آن تاملي نفرمودند و اين نشود مگر آنکه از مبلغ و رساننده آن علامت صدق و شاهد قاطعي ديده باشند چنانچه خود آنشخص حامل نيز بايد واقف شده باشد بر آيه و علامتي بر بودن آنها از آن جناب عليه السلام و بي اين شواهد وآيات چگونه ميشود که اصحاب آنرا تلقي کنند و قبول نمايند و بجزم نسبت دهندآنها را بانجناب عليه السلام و بحر العلوم ره در رجال خود باين نکته اشاره نموده چه آنکه در ترجمه شيخ مفيد بعد از ذکر توقيعات مشهوره که از براي آن بزرگوار از ناحيه آن حجه غائب از انظار صادر شده فرموده که اشکال ميرود در امر آنها بسبب وقوع آنها در غيبت کبري و جهالت آنشخص که اين توقيعات را رسانده و دعوي کردن او مشاهده را که منافي است بعد از غيبت صغري و ممکن است دفع اين اشکال باحتمال حصول علم بسبب قرائن و مشتمل بودن توقيع بر اخبار از فتنه و شورشها و جنگهاي بزرگ و اخبار از عيبي که مطلع نميشود بر آن جز خداونداو اولياء او باينکه ظاهر نمايد آنرابراي ايشان و اينکه مشاهده که ممنوع شده اين است که مشاهده کند امام عليه السلام را و بداند که اوست حجه عليه السلام در آنحاليکه مشاهده ميکند آن جناب را و معلوم نشده که آورنده توقيع دعوي اينمطلب را نموده باشد.