بازگشت

ياقوته 45


ديدن محمد بن صالح است خط مبارک آن حضرت را ثقه الاسلام درکافي از علي بن محمد از محمد بن صالح روايت نموده که گفت وقتي که پدرم بمرد و امر وکالت با من شد از براي پدرم از مال حضرت حجه چند فقره حواله و برات بود بر مردم پس بانحضرت در اينباب نوشتم جواب آمد که مطالبه کن من حسب الحکم از جمعي از ايشان مطالبه کردم و گرفتم و باقي ماند يکنفر از ايشان که بار چهارصد دينار برات بود پس نزد او رفته مطالبه کردم مماطله نمود و پسراو بمن استخفاف کردو مرا سفيه شمرد من شکايت او را بپدرش کردم جوابگفت اينکه چيزي نبوده چون اين شنيدم ريش او را مشت کردم و پاي او را گرفته او را در وسط صحن خانه آوردم و لگد بسيار بر او بزدم پس پسر او از خانه بيرون رفت و باهل بغداد استغاثه نمود و گفت که اينمرد قمي رافضي پدرمرا کشت پس اهل بغداد بر من اجتماعکردند چون اين بديدم بر اسب خود سوار شدم و گفتم خوب ميکنيد اي اهل بغداد ميل مينمائيد بظالم بر ضرر مردي غريب و مظلوم من مردي هستم از اهل همدان و اهل سنت و اينمرد مراباهل قم و اهل رفض نسبت ميدهد که مال مرا بخورد و حق مرا ببرد چون اهل بغداد اين سخن بشنيدند بسوي آنمرد هجوم آوردند و اراده کردند که داخل دکان او شوند و غارتکنند صاحب برات چون اين بديد بنزد من آمده التماس نموده و بطلاق و عتاق قسم خورد که مال مرا رد نمايد من آنجماعت را از دکان او بيرونکردم و شيخ مفيد بعد ازاينکه اينروايت را در ارشاد نقل نموده فرموده است و اينمرد را طايفه شيعه از براي تقيه همداني خطابميکردند و با اين نسبت او را ميشناختند و الله العالم.