بازگشت

ياقوته 40


ديدن محمد بن حصين کاتب است خط مبارک آن حضرت را ايضا قطب راوندي روايت کرده است از محمد بن يوسف ساسي که گفت وقتي که از عراق برگرديم مردي با من بود از شهر مرو و آن مرد را محمد بن حصين کاتب نام بود و مالي از غريم يعني حضرت حجه نزد او جمع شده بود و در باب آن مال از من سئوال نمود او را بان دلائليکه ديده بودم خبر دادم گفت در باب اين مال چه بايد کرد گفتم نزد حاجز روانه کن گفت بالاتر از حاجز ديگري هست گفتم بلي شيخ هست گفت اگر در اين باب خدا از من مواخذه کند ميگويم تو مرا امر کردي گفتم بگو بعهده من باشد اين بگفتم و از نزد او بيرون آمدم تا آنکه بعد ازچند سال ديگر او را ملاقات نمودم چون مرا ديد گفت اراده خروج بسوي عراق دارم و تو را خبر ميدهم که دويست دينار نزد علي بن يعلي الفارسي و احمدبن علي کلثومي فرستادم زيرا که غريم عليه السلام بمن نوشته بود



[ صفحه 159]



و از او التماس دعا نمودم جواب آمد که فرستاده تو بما رسيد و ذکر کرده بود که ما هزار دينار نزد تو داشتيم دويست دينار فرستادي و من در آن باقي مال شک داشتم و بخاطرم آورد و ديدم همانطور بوده که فرموده و خدا شک از دل من زايل نموده و فرموده بود که اگر خواسته باشي بعد از اينکه مال ما را برساني باسدي که در شهر ري ميباشد بده پس گفتم کهامر چنان بود که مرقوم فرموده بود گفت آري محمد بن يوسف گويد که بعد از دو روز يا سه روز خبر فوت حاجز بمن رسيد پس او را باين واقعه خبر دادم غمگين گرديد باوگفتم غم مخور زيرا که اين توقيع دلالت ميکند بر آنکه مال هزار دينار مرسولي قبول افتاده و امر برجوع اسدي در باقي مال بجهت علم بوفات حاجز بوده نه آنکه تسليم بحاجز جايز نبوده.