بازگشت

ياقوته 37


ديدن محمد بن ابراهيم بن مهزيار است خط مبارک آن حضرت را بغير آن روايتي که در ياقوته دوازدهم اين عبقريه مذکور شد در کتاب مذکور از محمد بن جرير طبري روايت کرده که از محمد بن ابراهيم بن مهزيار روايت نموده که گفت من وارد عراق شدم در حالتيکه شک داشتم پس توقيع بيرون آمد باين مضمون که ما دانستيم که بعضي دوستان ما شک کرده اند و امر ما آيا نشنيده ايد که خدا فرموده يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اوا الامر منکم يعني اي گروه مومنين خدا و رسول و اولوالامر خود را اطاعت کنيد آيا اين امر تا روز قيامت باقي نخواهد بود يعني چون اطاعت اولوالامر تا روزقيامت واجب باشد پس بايد تا روز قيامت روي زمين از اولي الامر خالي نماند آيا نميبينيد که خداوند از زمان آدم تا امام گذشته پيغمبران و اوصياء قرار داده که عملهاي هدايت بوده اند يا نديده ايد که هر زمان که علمي رفته علم ديگر در مقام او نصب شده و هرگاه ستاره غروب کرده ستاره ديگر طلوع نموده پس چون امام گذشته را خدا قبض روح نمود گمان کرديد که واسطه ميان خدا و خلق منقطع گرديد حاشا چنين نشده و نخواهد شد تا روز قيامت و امر خدا ظاهر گردد هر چند کراهت داشته باشد اي محمد بن ابراهيم داخل نشود در دل تو شک در امريکه گذشت بدرستيکه خدا زمين را از حجه خود خالي نخواهد گذاشت آيا شيخ يعني پدرت پيش از وفات خود بتو نگفت که درهمين ساعت کسي را حاضر کن که اين دينارها را که در نزد من است نقل نمايد و چون کسي بجهت نقل آنها نرسيدو ترسيد که او را مرگ دريابد بتو گفت که اينها را تغيير ده و بدلکن نبقديکه سبکتر بوده باشد پس کيسه بزرگي بيرون آورد و نزد تو سه کيسه ديگر بود و کيسه بود که در آن دينار مختلفه بود پس همه آنها را تغيير دادي و آن کيسه ها را پدرت بخاتم خودمهر نمود و بتو گفت اينها را بخاتم خود مهر کن پس اگر من ماندم احق و اولي خواهم بود در امر اينها و اگر مردم تو بايد در اينباب تقوي را پيشه نمائي در حق من و خود چنانکه در باب تو گمان دادم از پرهيزگاري و رسانيدن اين مال را باهلش پس تو اي محمد بن ابراهيم خدا تو را رحمت کند بيرون کن آن ده بيست ديناريکه ناقص شد بجهت تغيير دادن و باقي را تسليم کن انتهي.