بازگشت

ياقوته 33


ديدن بريدغلام احمدبن الحسن است خطمبارک ان جناب راحسين بن همدان حضيني درکتاب خودباسنادش ازبريدغلام احمدبن الحسن روايت کرده که گفت وارد جبل شدم و من قائل بامامت نبودم و ايشان را جمله دوست ميداشتم تا آنکه يزيد بن عبد الله مرد و او از موالي ابو محمد بود از خيل اذکوتکين پس وصيت کرد بمن که بدهم اسب تازي که داشت باشمشير و کمربند او را بصاحب الزمان عليه السلام پس ترسيدم که اگر اينکاررا بکنم برسد بمن اذيتي از طرف اتباع اذکوتکين پس آن اسب و شمشير و کمربندرا قيمت کردم بهفتصد اشرفي بر ذمه خود که آنها را برداشته تسليم اذکوتکين پس توقيع مبارک وارد شد بر من از عراق که بفرست بسوي ما هفتصد اشرفي قيمت اسب و شمشير و کمربند را و من قسم بخداوند که باحدي نگفته بودم پس آن را فرستادم از مال خود مولف گويد که معاصر نوري نورالله مرقده بعد از اينکه اين کيفيت را بنحو مرقوم در باب معجزات کتاب نجم ثاقب خود از کتاب مذکور نقل نموده گفته که اين حکايت را کليني و شيخ مفيد در ارشاد و شيخ طوسي در غيبت بهمين نحو نقل کرده اند و اسم غلام را بدر گفته اند ولکن در دلائل طبري و فرج الهموم سيد علي بن طاوس در خبري طولاني و نيز در جايهاي ديگر مختصرا نقل کرده اند که صاحب اين قضيه احمد بن الحسن بن الحسن مادر راي آقاي ان غلام است و او سني اذکوتکين بود که از امر انوک از جانب بني عباس در شهر ري و يزيد بن عبدالله که از مواليان بود در شهر زورکه از بلاد جبل است استقلال داشت پس از کوتکين بر سر ولايه او رفت و با او جنگ کرد و شهر او را و اموال او را بتصرف در آورد و اين مادر رائي متولي ثبت و ضبط آن اموال بود و چون نتوانست آن اسب و شمشير را پنهان کندپس بر ذمه گرفت بهزار اشرفي و درري توقيع مبارک بتوسط ابوالحسن اسدي باورسيد.