ياقوته 11
ديدن ابوالحسن حسني است خط شريف آن بزرگوار را و رسيدن باو است شيشه پر از مرباي بنفشه از جانب آن حضرت ايضا در کتاب مذکور از کتاب مذکور و او از ابي الحسن حسني روايت کرده که گفت مرا مالي بود بر ذمه محمد پس بعضي از آن را در حيات خود بمن داد و مرد پس طمع کردم در تمام آن بعد از مردنش و اين در سال هفتاد و يک بود يعني بعد از دويست و استيذا نکردم از آن جناب در رفتن نزد ورثه آن مرد در واسط پس مرارخصت نداد پس مهموم شدم چون مدتي بر اين گذشت مرقوم فرمود در اذن رفتن بنزد ورثه پس بيرون رفتم و من مايوس بودم و بخود ميگفتم که در نزديک مردن او مرا اذن نداد و در اين وقت مرا اذن داد چون بقدم رسيدم حق مرا نابا حزتن داند و گفت که رفتم بعسکر پس مريض شدم مرض سختي تا اينکه از خود مايوس شدم و گمان کردم که موتست که رسيده پس از ناحيه مقدسه شيشه برايم فرستادند که در آن مرباي بنفشه بود بدون آن که سئوال کنم آن را پس من ميخوردم آن را بي اندازه پس سرور من در وقت فراغ من از او بود و تمام شد آنچه در آن بود.