ياقوته 12
مکاشفه ناظر امور جناب سيد بحر العلوم است عالم جليل و معاصر نبيل نوري در نجم الثاقب از مرحوم آقا خوند ملا زين العابدين سلماسي نقلنموده که ايشان از ناظر امور سيد بحر العلوم حکايتکرده که در ايام مجاورت مکه معظمه با آنکه سيد عليه الرحمه در بلد غريب بود و منقطع از اهل و خويشان فجري القلب بود در بذل و عطا و اعتنائي نداشت بکثرت مصارف و زياد شدن مخارج پس اتفاق افتاد روزيکه چيزي نداشتيم پس چگونه حال را خدمت سيد عرض کردم که مخارج زياد و چيزي دردست نيست پس چيزي نفرمود و عادت سيد بر اين بود که صبح طوافي دور کعبه ميکرد و بخانه ميامد در اطاقيکه مختص بخودش بود ميرفت پس ما قلياني براي او ميبرديم آنرا ميکشيد آنگاه بيرون ميامد و در اطاق ديگر مينشست و تلامذه از هر مذهبي جمع ميشدند پس براي هر صنف بطريق مذهبش درس ميگفت پس در آنروز که شکايت از تنگدستي در روز گذشته کرده بودم چون از طواف برگشت و حسب العاده غليانرا حاضر کردم که ناگاه کسي در را کوبيد سيد بشدت مضطربشد و بمن گفت غليانرا بگيرو از اينجا بيرون ببر و خود بشتاب برخواست و رفت نزديک در و در را باز کرد پس شخص جليلي بهيئت اعراب داخلشدو نشست در اطاق سيد و سيد در نهايت ذلت و مسکنت و ادب در دم در نشست و بمن اشاره کرد که غليانرا نزديک ببرم پس ساعتي نشسته و با هم سخن ميگفتند آنگاه برخواست پس سيد بشتاب برخواست و در خانه را باز کرد و دستشرا بوسه داد و آنرا بر ناقه که او را در خانه خوابانيده بود سوار کرد و او رفت و سيد با رنگ متغير شده بازگشت و براقي بدست من داد و گفت اينحواله ايست بر مرد صرافي که در کوه صفا است برو نزداو و بگير از او آنچه بر او حواله شده است پس آن براترا گرفتم و بردم آنرا نزد همانمرد چون آن براترا گرفت و نظر کرد در آن بوسيد و گفت برو و چند حمال بياور پس رفتم و چهار حمال آوردم پس بقدريکه آنچهار نفر قوت داشتند ريال فرانسه آورد و ايشان برداشتند و ريال فرانسه پنجقراني عجم و چيزي زياتر است پس حمالها آنريالهارا بمنزل آوردند پس روزي رفتم نزد آنصراف که از حال و مستفسر شوم و اينکه اينحواله از کي بود نه صرافي ديدم و نه دکاني پس از کسيکه در آنجاحاضر بود پرسيدم از حال صراف گفت ما در اينجا هرگز صرافي نديده بوديم و در اينجا فلان مينشيند پس دانستم که اين از اسرار ملک علام بود و خبر دادمرا باينحکايت فقيه نبيه و عالم وجيه صاحب تصانيف رائقه و مناقب فانقه شيخ محمد حسين کاظميني ساکن نجف اشرف از بعضي از ثقات از شخص مذکور.