بازگشت

ياقوته 10


مکاشفه عالم ثقه شيخ باقرين شيخ هادي کاظمي مجاور نجف اشرف است که روشنائي مثل جمره نار در مقام مهدي در مسجد سهله ديد علامه نوري درنجم الثاقب از سيد عالم عامل فاضل کامل قدوه الاتقياء و زين الصلحاء آقا سيد محمد بن سيد هاشم هندي و او از شيخ باقر مزبور حکايتکرده که گفت وقتي در ايام خوابي با خال خود شيخ محمد علي قاري مصنف سه کتاب در علم قرائت و مولف کتاب تعزيه رفتيم بمسجدسهله و در آنزمان موحش بود و



[ صفحه 121]



اين عمارتهاي جديد را نداشت و راه ميان مسجد سهله و کوفه بسيار بود قبل از آنکه او را اصلاح کنند پس چون در مقام مهدي عليه السلام نماز تحيه را بجاي آورديم خال من سبيل و کيسه تتن خود را فراموشکرد چون بيرون رفتيم و بدر مسجد رسيديم متذکر شد پس مرا بانجا فرستاد پس در وقت عشاء بود که داخل مقام شدم و کيسه و سبيل را برگرفتم پس يک جمره آتش بزرگي ديدم که مشتعل بود در وسط مقام پس ترسيدم و هراسان بيرون رفتم پس خالم چون مراهراسان ديد پرسيد تو را چه شده پس خبر جمره آتش را دادم باو پس بمن گفت ميرسيم بمسجد کوفه و از عبد صالح حاجي عبد الله ميپرسيم زيرا که او بسيار تردد کرده بانمقام و نبايد خالي باشد از علم بان چون خالم از اوسئوالکرد گفت بسيار اوقاتشده که آنجمره آتش را در خصوص مقام مهدي عليه السلام ديدم نه در ساير مقامات و زاويه ها اين ناچيز گويد اگر چه اينحکايت و مکاشفه مناسب مصاديق مکاشفات منقوله در اينعبقريه نبود ولي چون في الجمله مناسبت در نقل اينگونه امور و ترتيب آنها را با همديگر کافي است لذا نقلشد و حاجي عبد الله مذکور در قضيه از جمله زهادو عباد بوده بلکه داراي کرامت چنانچه شيخ باقر مذکور از شيخ مهدي زريجاوي نقلنموده بنقل آقا سيد محمد هندي سابق الذکر که گفت وقتي در مسجد کوفه بودم پس ديدم آنعبد صالح حاجي عبد الله که عازم نجف شده بعد از نصف شب که در اول روز بانجا برسد پس من بهمراه او رفتم چون رسيديم بچاهيکه در وسط راه است شيريرا ديديم که در وسط راه نشسته و صحرا خالي از مترددين است و غير از من و او کسي نيست پس من ايستادم گفت تو را چه شده گفتم اين شير است گفت بيا و باک مدارگفتم چگونه ميشود اين پس اصرار کرد ومن امتناع نمودم گفت هر گاه ديدي مراکه رسيدم باو و در مقابلش ايستادم و مرا اذيت نکرد خواهي رفت گفتم آري پس پيش افتاد و نزديک شير رفت و دست خودرا بر پيشاني او گذاشت پس من چون چنين ديدم بسرعت شتافتم با ترس و بيم از او و شير گذشتم پس او بمن ملحق شدو شير در مکان خود باقي ماند ذلک فضل الله يوتيه من يشاء اجر الخلوص العقيده و العباده و الدعاء.