بازگشت

ياقوته 07


مکاشفه يوسف بن احمد بن جعفري است در بحار و مدينه المعاجز از راوندي روايت نموده اند از يوسف مذکور که گفت در سال سيصد و شش بحج رفتم و سه سال در مکه مجاور شدم بعد از آن بيرون آمدم بسوي شام اتفاقا در بين راه نماز صبح من قضا گرديد از محل بيرون آمده آماده نماز گرديدم ناگاه ديدم چهار نفر بر يک محمل سوارند تعجب کرده بر ايشان نگه ميکردم يکنفر از ايشان بمن گفت از چه چيز تعجب ميکني ديدي نماز خود را قضادادي گفتم از کجا دانستي گفت ميخواهيکه صاحب الزمان خود را به بيني گفتم آري پس اشاره بيکي از آنچهار نفر کرد گفتم از براي ايندلائل و علامات لازم است گفت کدام را ميخواهي دليل صدق اينکلام را اينرا که اينمحمل و هر که در او باشدبسوي آسمان بالا رود يا آنکه محمل بتنهائي بالا رود گفتم هر يک از ايندو امر واقع گردد علامت باشد پس ناگاه ديدم که محمل با اهلش بسوي آسمان بالا رفت و آنمرد که باو اشاره شد مردي بود گندم گون که رنگ مبارکش از زردي بطلا مينمود و در ميان دو چشم او اثر سجده بود.