بازگشت

ياقوته 39


ديدن ابو محمد دعلجي است آن حضرت را درغيبت کبري و نشناختنش آن بزرگوار را در حين تشرف قطب راوندي در خرايج روايتکرده که ابيمحمد دعلجي که از اخيار و صلحاء واز جمله اخبار و آثار بود دو پسر داشت در جاده شريعت مستقيم بود و متکفل غسل اموات ميشد و با تقوي و پرهيزگاري بود و پسر ديگرش از اهل شقاوت و عصيان و مرتکب اعمال متحير



[ صفحه 112]



ميشد و نافرماني خدا ميکرد و ابو محمد دعلجي سالي اجير شد از براي نيابت حج بيت الله الحرام بعنوان نيابت از براي حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه چنانچه عادت شيعيان در آنزمان بود که بجهت آن حضرت نايب ميگرفتند از براي حج و وجه اجرتيکه بابي محمد دعلجي دادند از آنوجه اجرت قدري داد بان پسريکه نافرماني خدا ميکرد و روانه حج گرديد و چون از مکه مراجعت نمود حکايتکرد که من در موسم و موقف خود ايستاده بودم ناگاه در يک سمت جواني ديدم خوشروي و گندم گون که مشغول دعا و تضرع و ابتهال بود که قلب من بجهت حسن عمل و توجه و اقبال باو مايلشد پس نزديک او رفتم چون باونزديک شدم و مردم از موقف خود متفرقشدند بجانب من توجه نموده فرمودايشيخ حيا نميکني عرض کردم ايسيد من از چه چيز حيا کنم فرمود اجرت حج از جانب کسيکه تو ميداني بتو داده ميشودو آنرا بفاسق شراب خوار ميدهي نزديکست که اينچشم تو کور شود پس اشاره بچشم من نمود از آنوقت تا بحال ترسانم و ابو عبد الله محمد بن نعمان اينقصه را استماع نمود و گفت که چهل روز بعد از مراجعت از سفر حج دملي درهمانچشمش که حضرت اشاره نموده بود درآمد و کور گرديد اين ناچيز گويد ظاهر از قول دعلجيکه گفت جواني را ديدم آنست که آن حضرت را در حين ديدن نشناخته چنانچه در اوائل غيبت کبري بودن اينقضيه را هم تصريح کرده است سيد سند و رکن معتمد و عالم عامل و مهذب صفي عادل مرحوم آقا سيد اسمعيل نوري در جلد دويم از کتاب کفايه الموحدين فراجع.