ياقوته 32
ديدن جناب مستطاب عماد العلماء الاعلام حجه الاسلام آقاي حاج آقا جمال الدين اصفهاني طابثراه است آن بزرگوار را در غيبت کبري و نشناختنش آنسرور را و ايضا ديدم بخط جناب آقاي آقا ميرزا باقر مزبور که نقل فرمود سيد اجل اعظم فقيه آقاي حاج ميرزا محمد تقي طابثراه از آقاي حاج آقا جمال الدين مشار اليه در واقعه سابقه فرمودند مشرف شدم در نجف و براي موقع تشرف بحرم محترم عهد موکد نمودم با خود که هر ساعتي استخاره کردم خوب آمد و ترک آن بد مشرف شوم بحرم محترم و بعد از اين عهدهر چه استخاره ميکردم هر ساعت بساعت بد ميامد و چند روز گذشت تا روز پنج شنبه شد و هر چه استخاره ميکردم بد ميامد و اين امر بي اندازه ناگوار شدبر من و موجب غم و غصه گرديد پس تمام لباسهاي خود را عوض کردم و لباس ديگرکه تازه بود پوشيدم و رفتم حمام و بعد از توبه و تضرع غسل توبه نمودم که بهمه آداب توبه رفتار کرده باشم وبعد از آن تا شب جمعه هر چه استخاره ميکردم بد ميامد ديگر بيطاقت شدم و بجزع درآمدم تا آنکه اخر الامر رفتم نزديک رواق و حرم و استخاره کردم بروم از بيرون حرم طرف بالاي سر مبارک استخاره خوب آمد و ترک آن بد چونکه آنجا رفتم ديدم شخصي آنجا نزديک ببالا سر در سجده اند و بصداي حزين روح افزائي اينذکر را ميخوانند نعم الرب انت و بئس العبيد نحن و بطوري بود تاثير حسن اين صدا و مناجات و ذکر از ايشان که حس و حرکت از تمام اعضاء من رفت و زبان منهم ازتکلم بازماند و نشستم و باستماع اينمناجات و ذکر حال خضوع و خشوع و گريه بر من مستولي شد تا مدتي زياد باينحال بودند و سر از سجده برداشتندو رفتند و من حس و قدرت بر آنکه برخيزم و صحبتي با ايشان نمايم نداشتم و بعد از رفتن رفتم ديدم در محل سجده روي سنگ آنجا مانند باران اشک چشم ايشان ريخته دستمال داشتم درآوردم و تمام آن اشکها را بان برداشتم و در خانه طفل مريضي داشتم وحال او بسيار سخت بود بخانه آمده و دستمالرا باو ماليدم شفا يافت پس استخاره کردم بروم حرم خوب آمد و نزديک چهار از شب بود پس بحرم رفتم وزيارت نمودم.
[ صفحه 107]