بازگشت

ياقوته 30


ديدن يکي از تجار اصفهاني است آن بزرگوار را در غيبت کبري و نشناختنش آنسرور را در حين تشرف ديدم بخط عالم جليل معاصر ثقه الاسلام آقاي آقا ميرزا باقر اصفهاني مهر مرحوم حجه الاسلام آقاي حاج آقا منير الدين اصفهاني که نقل فرمود در سنه هزار و سيصد و پنجاه و نه هجري سيد جليل ثقه معتمد عالم کامل امجد سيد العلماء الاعلام فخر الفقهاء العظام البدر البهمي و قره عين آقاي حاجي ميرزا محمد حسين امام جماعت و رياسته در مسجد سيد در محله بيدارآباد اصفهان ادام الله افاضاته العاليه في طول الازمان از سلسله جليله عليه عاليه فردوس مقام حجه الاسلام علي الاطلاق في کل الافاق البحر الزاخر الحاج سيد محمد باقر طاب ثراه فرمودند که نقلکرد براي من ثقه صالح و شيخ جليل عالم افاضل حاج ملا حسين از احباب موثقين من که اگر جز ايشان نقل ميکرد براي من چنين واقعه را موجب اعتماد من نميشد از سيد اجل افقه اعظم سند الفقهاء الابرار و سيد العلماء الساده الاطهار الدر الفاخر مولانا الحاج ميرزا محمد باقر طاب ثراه الشهير بچهارسوقي از محلات اصفهان صاحب کتابمستطاب روضات الجنات در رجال و احوال علماء اعلام که در مقام اشتهارو تشريف غني از توصيف و تعريف است و قبر شريف ايشان در اصفهان در مقبره عظيمه جليله تخت فولاد که گنجينه عجيب غريبه است از قبور و ارواح طيبه اولياء ابرار و علماء اخيار قدس الله اسرارهم و ارواحهم و متصل است بمسجد اعظم آنجا که مشهور بمسجد مصلي است وفعلا مدفن ايشان از تکاياي عظيمه مهمه آنمقبره شريفه شده مشتمل بر مسجد مخصوص و بر حجرات مهمه و مرجع کلي براي دفن عمومي اهل ايمان براي تيمن بقرب مدفن ايشان و استفاذات کليه از زيارت آنمقام شريف و قبل از آنکه آنمقام شريف مدفن ايشان شود بياباني بود افتاده که هيچ محل توجهي نبود براي دفن اموات در آنجا آقاي ناقل معظم اليه فرمودند که آنشيخ عالم صالح تقي مصاحبت و موانست تامه داشتند با اين عالم اجل نقلکردند که ايشان در حال حيوه خود تاکيد اکيد و توصيه بر وجه تشديد ميفرمودند که بعداز فوت در اينزمين و بيابان مرا دفن کنيد من از سبب آن پرسيدم از ايشان فرمودند سببش اينست که اينجا مدفن يکي از اولياء مکرمين الهي شده و شرح آنرا چنين فرمودند که حاجي تاجري از آشنايان من که از جهت شدت حسن احوال و صلاح او مصاحب و موانسه تامه با اوداشتم حتي آنکه از احدي مرسوم من نبود که امر توصيه در اموال او را متصدي شوم و عهده دار انجام آن شوم لکن بر حسب کمال حسن و صلاح اوامر توصيه او را هم در عهده قبولکرده بودم او نقلکرد براي من بعد از مراجعت از سفر حج خود که من از اصفهان برات پولي داشتم از براي مصارف سفر خود نزد کسي در نجف اشرف ودر موقع تشرف آنجا چونرفتم براي وصول آن پول طول کشيد تا وقت مغرب چون برگشتم قافله که بنا بود با آنحرکت کنم براي مکه مشرفه و رفقاء و اسباب منهم در آنقافله بود از نجف بيرونرفته بود وقتي در عقب آن قافله رفتم دروازه نجف را بسته بودند و من بهر اندازه اصرار و الحاح و التماس کردم که مستحفظ در را باز کند قبولنکرد ناچار ماندم در عقب دروازه تا صبح شد و در را باز کردند من بيرونرفتم و تا وقت ظهر راه رفتم و هيچ اثري از قافله نيافتم و ترسيدم ديگر تنها بروم اسباب هلاکشود و لهذادو مرتبه برگشتم رو بنجف که شايد با قافله ديگر حرکت کنم چونرسيدم بدروازه نجف شب شد باز در بسته شده بود و ناچار ماندم عقب دروازه تا قريب فجر شد پس شخصي پيدا شد بهيئت ولباس کشيکچيهاي اصفهان با لباس نمدي که مرسوم لباس آنها است بطور تندي بمن گفت چرا شما عجمها نماز شب نميخوانيد از ديشب تا حال اينجا بودي ميخواستي نماز شب را بخواني و الحال برخيز بيا در عقبش روانه شدم تا برد مرا در مقامي خدمه آقاي بزرگواري چون رسيدم فرمودند بانشخص که او را برسان بمکه و ديگر ناپديد شدند پس آنشخص بامن وعده کرد ساعه معيني را در وقت معين که آنجا حاضر شو چون آنوقت حاضرشدم فرمود پاي خود را در راه رفتن درجاي پاي من بگذار من بهمان نحو عمل کردم طولي نکشيد که تقريبا ده قدم ياقدري بيشتر حرکت کرديم خود را در مکه ديديم و آثار مکه را مشاهده کردم چون آنشخص خواستند از من مفارقت فرمايد من عرض کردم استدعايي کنم که مرحمت راباتمام رسانيد بانکه مراجعت از مکه هم در مصاحبت شما باشم فرمود قبول ميکنم بشرط آنکه مقصديهم براي من هست انجام بدهي قبولکردم پس مقاميرا وعده فرمود که بعد از فراغ اعمال حج آنجا حاضر باشم پس از فراغ آنجا حاضر شدم و بهمان نحو مرا مراجعت دادند بنجف پس در موقع مفارقت پرسيدم آنمقصد چيست فرمود در اصفهان ميگويم پس بعد از آمدن باصفهان آمدند پيش من ديدم از همان کشيکچيهاي اصفهاني ميباشد فرمود آنمقصد آنست که من در فلانروز و فلانساعت از دنيا ميروم و تو آنوقت بيا و مرا دفن کن و مکان دفن خود را در اين مقام معين فرمود پس در همانوقت معين که من رفتم در منزل او ديدم از دنيا رفته و بر حسب دستور ايشان که داده بودند او را دفن کردم پس آن آقاي معظم اليه فرمودند که چون آنحاجي تاجر باين شرح ذکر کرد که اينزمين محل دفن انولي الهي شد بدست خود او منهم ميخواهم در جوار ايشان دفن شوم انتهي.