صبيحه 07
از طبقه اول از معمرين کساني هستند که عمر ايشان بيکصد و هشتاد سال رسيده و از ايشان نابقه جعدي است در بحار از کلبي نسابه روايت نموده که نابغه جعدي صد و هشتاد سال عمر نمود و اسلام را دريافت و اينچند بيت باو اسناد داده شده بيت قالت امامه کم عمرت زمانه و ذبحت من عتر علي الاوثان و لقد شهدت عکاظ قبل محلها فيها اعد کوامل الفتيان و المنذر بن محرق في ملکه و شهدت يوم هي اين النعمان و عمرت حتي جاء احمد بالهدي و قوار عاتتلي من القرآن و لبست فبالاسلام ثوبا واسعا من سيب لا حرم و لا منان يعني امامه از من پرسيد چه قدر از زمان عمر نموده و چند گوسفند را در قرباني بتها سر بريدي در جوابش گفتم که بر عکاظ که نام سوقي در موسم حج بوده در نواحي مکه که در ايام جاهليت در هر سال يکماه اعراب در آنجا جمع ميشدند و با هم داد و ستد و معامله ميکردند و اشعارميخواندند و فخريه ميکردند وقتيکه
[ صفحه 110]
دولت اسلام ظهور نمود منهدم گرديد و در روز هجاين نعمانهم حاضر بودم و زندگي کردم تا اينکه احمد مختار بهدايت و رهنمائي خلايق مبعوث گرديد و آيات زجر کننده از قرآن تلاوتکرده شد و از عطاي کسيکه نه در وقت سئوال محروم کننده است و نه در وقت عطا منت گذارنده است لباس فراخي از اسلام پوشيدم و نيز در خصوص طول عمر گفته شعر المرء بهوي ان يعيش و طول عمر ما بضره يغني بشاشته و يبقي بعد حلو العيش مره و تتابع الايام حتي لا يري شيئا يسره کم شامت بي ان هلکت و قائل لله دره يعني مرد دوست ميدارد که زندگي کند بطرزيکه طول عمر ضرر باو نرساند آنگاه ميبيند که بعد از هر عيشي شادي و سرور او در رفت و تلخي آن باقي ماند و روزها از پي هم ديگر بيايند بطرزيکه او در پنهان نميبيند چيزيرا که او را شاد و خرم نمايد اگر هلاک شوم بسياري هستند که بر هلاکت من شادي ميکنند و بسياري هستند که مرا مدح و ثنا ميگويند و حکايت شده است که نابغه جعدي فخر ميکرد و ميگفت بخدمت رسولخدا مشرفگرديدم و اين بيت را انشاء نمودم بلغنا السماء مجدتا و جدودتا و انا لنرجوا فوق ذلک مظهرا يعني از جهت بزرگي و نيک بختي خود باسمان رسيديم و با وجود اين باز اميد داريم که بمرتبه بالاتر از اين برسيم آنگاه آن حضرت فرمود که يا ابا ليلي مرتبه بالاتر از اين چيست عرض کردم يا رسول الله بهشت است فرمود بلي انشاء الله و بعد از آن نيز با آن حضرت انشاء نمودم فلا خير في حلم اذا لم يکن له بوادرعمي صفوه ان يکدرا و لا خير في جهل اذا لم يکن له حليم اذا ما اورد الامر اصدرا يعني در حلم خير نيست در وقتيکه آن حليم را پاره از چيزها نباشد که مبادرت و پيشي نمايد براي اينکه صفاي آنرا از کدر غضب نگاه بدارند و در جهل و درشتي خيري نيست در وقتيکه در نزد جاهل صاحب حلمي نباشد از براي اينکه هر وقت آنجاهل کار بدي را اراده نمايد آنحليم او را از انکار منع نموده و بازدارد آنگاه آن حضرت فرمود که خدا دهن تو را نشکند و بعضي روايتکرده اند که گفت حضرت فرمود که دهنت شکسته نشود و چنين گفته شده که نابغه تا صد و بيست سال که عمر نمود هيچ يک از دندان او نيفتاد و در روايت ديگر مذکور است که مردي گفته که من او را در هشتاد سالگي ديدم در حالتي که دندانهاي او از کثرت صفا و لطافت روشنائي داشتند و هر وقت که يکي از دندانهاي ثناياي وي ميافتاد يکي ديگر بجاي وي ميروئيد و لو بهترين خلايق بود از جهت دندان و اين نبود مگر از اثر دعاي حضرت رسول و سيد مرتضي در غرر و درر نظائري از براي قول بالغه که در جواب سئوال پيغمبر که آن حضرت فرمود مرتبه بالاتر از اين چيست و او عرض کرد بهشت است ذکر نموده و علامه مجلسي ره هم آنها را در بحار سيزدهم از آنکتاب نقل فرمود و چون خارج از مقصود و مربوط به اينمقام نبود لذا از ذکر آنها اعراض نموديم و کسيکه طالب آنها باشد باندو کتاب رجوع کند و از ايشان صبره بن سعد بن سهم القرشي است چنانچه شيخ صدوق در کمال الدين فرموده که او صد و هشتاد سال عمر نمود و درک نمود دولت اسلام را و بموت فجاه از دنيا درگذشت و درنگي بعد از درک دولت اسلام ننمود و از ايشان حضرت اسحق پيغمبر است که رسولي با قدر و منزلت بوده و معجزات و خوارق عادات بسياري از او بظهور رسيده چنانکه در اخبار الدول استکه مردي از کفار وقتي از او خواستار شد که اين جلود يابسه را که در موضعي افتاده بود نفخ نموده تا آنکه زنده شود بشوند پس بدعاء آن حضرت تمامت آنها زنده شدند پس آنکافر خواستار شد که هم چنان پوست خشکيده گردند چون باعجاز آن حضرت بصورت اوليه برگشتند آنها را پر از ريگ نموده و احياء آنها را از آن حضرت خواست پس همگي زنده گرديدند و در ناسخ استکه آن جناب مردي بود تمام قد و سياه چشم و گونه بسبزي مايل داشت و در کبر سن چشمش را از بينش و بصر بهره چندان نماند و بصلاح سجيه و شفقت فطري معروفبود چون از سراي فاني بجنان جاوداني رخت بست حضرت يعقوب بتجهيز و تکفينش پرداخته جسد مبارکشرا در شهر اربع که حبرون عبارت از آنست مدفونساخت و اکنون آنمزرعه بقدس خليل مشهور است و مدت زندگانيش در جهان فاني يکصد و هشتاد سال بود و در اخبار الدول نيز همين مقدار است.