بازگشت

صبيحه 17


از حجج الهيه که از براي ايشان غيبت حاصل شده حضرت دانيال پيغمبر است چنانکه در بحار و حيات القلوب بسند معتبر از حضرت صادق روايت نموده که چون هنگام وفات سليمان شد وصيت نمود بسوي اصف پسر برخيا و او را خليفه خود گردانيد بامر الهي پس پيوسته شيعيان بخدمت آصف ميامدند و مسائل دين خود را از او اخذ مينمودند پس آصف مدتي طولاني از ايشان غائب شد پس ظاهر شد و مدتي در ميان قوم خود ماند پس ايشان را وداع گفت شيعيان گفتند ديگر ما تو را در کجا ببينيم گفت نزد صراط و از ايشان غائب شد و بليه بر بني اسرائيل شديد شد بعد از غيبت او و بخت نصر برايشان مسلط شد و هر که را مييافت ميکشت و هر که ميگريخت از پي او ميفرستاد و فرزندان ايشان را اسير ميکرد پس چهار کس از فرزندان يهود را از ميان اسيران از براي خود انتخاب کرد که يکي ازآنها دانيال و از فرزندان هرون عزيز را انتخاب کرد و ايشان اطفال خوردسال بودند پس در دست او اسير ماندند و بني اسرائيل در عذاب و مذلت و شدت بودند و حجت خدا برايشان که دانيال بود نودسال در دست بخت نصر اسير بود پس چون بخت نصر فضيلت دانيال را دانست و شنيد که بني اسرائيل انتظار بيرون رفتن او را ميکشند و اميد فرج دارند در ظاهر شدن او بردست او پس امر کرد که او را در چاه عظيم گشاده حبس کردند و شيري را در آنجا گذاشتند که او را هلاک کند و امر کرد که کسي طعام باو ندهد پس شير نزديک آن حضرت نرفت و حقتعالي خوردني و آشاميدني او را بدست پيغمبري از پيغمبران بني اسرائيل از براي او مي فرستاد پس دانيال روزها روزه ميداشت و شب بر آن طعام افطار ميکرد و بليه و آزار شديد شد بر شيعيان او و قوم او که انتظار ظهور او را ميبردند شک کردند اکثر ايشان در دين بجهت طول مدت غيبت آن حضرت و چون بليه و امتحان دانيال و قوم او بنهايت رسيد بخت نصر در خواب ديد که ملائکه فوج فوج از آسمان بزمين ميامدند و بر سر چاهي ميرفتند که دانيال در آنجا محبوس بود و بر او سلام ميکردند و او را بشارت بفرج ميداند چون صبح شد از کرده خود پشيمان شد و امر کرد که آن حضرت را از چاه بيرون آوردند و از او معذرت طلبيد از آنچه نسبت باو کرده بود و امور مملکت و پادشاهي خود را باو گذاشت و آن حضرت را فرمانفرماي ملک خود گردانيد و حکم کردن ميان مردم را باو تفويض نمود و هر که از بني اسرائيل پنهان شده بود از خوف بخت نصر ظاهر شدند و گردن اميد کشيدند و بسوي دانيال جمع شدند و يقينن کردند بفرج پس اندک زمانيکه بر اين و تيره گذشت حضرت دانيال برحمت ايزدي واصل شد و امر نبوت و خلافت بعد از او بحضرت عزير منتهي شد وشيعيان بر او گرد آمدند و باو انس ميگرفتند و مسائل دين خود را از او فرا ميگرفتند پس حقتعالي صد سال او را از ايشان پنهان کرد پس بار ديگر او را برايشان مبعوث گردانيد و حجتهاي خدا بعد از او غائب شدند و بليه بر بني اسرائيل عظيم شد تا آنکه حضرت يحيي ظاهر شد.