صبيحه 04
بعد از اينکه معلوم شد بطلان قول آنانکه حضرت مهدي را از فرزندان عباس و يا فرزند اميرالمومنين که محمد بن الحنفيه است و يا از فرزندان امام حسن مجتبي ميدانند پس ثابت ميگردد بودن آن سرور از فرزندان جناب امام حسين عليه السلام و اينقول چنانکه گذشت مذهب تمامه اماميه و بيشتر سائر فرق شيعه و جماعتي از اهل سنت است که در شخص مهدي نيزموافقند با اماميه و مستند ايشان نصوص متواتره از حضرت رسول و ائمه طاهرين از اباء آن بزرگوار است که آن سرور را بحسب و نسب و نعوت و شمائل معرفي نموده چنانچه آنها در کتب احاديث و اخبار سيما در کتب مولفه در غيبت آن بزرگوار کالنارعلي المنار بر مراجعين واضح و آشکار است و ما شطر و افري از آنها را در بساط او دويم از اينکتاب ذکر نموديم علاوه بر اينکهاين اخبار محفوفند بقرائن قطيعه که اگر منضم شود بخبر واحد هر آينه دليل قطعي بر مدعي ميگردد فضلا از آنضمام آنها باين خبر متواتره چه آنکه اين اخبار و مضامين آنها که از رسول خدا و ائمه خارجي واقع شده چون قول ايشان که او را غيبتي است طولاني و آنکه مردم در زمان غيبت او در شک و ريب خواهند بود از وجود و حيات او و چون آنکه او امام نهم از فرزندان حسين است و چون تعيين اباء طاهرين او واحد ابعد واحد و چون بيان علامات کثيره که همه علامات ظهور آن بزرگوار هستند چنانچه در کتب مبسوطه غيبت همه را ثبت و ضبط نموده اند و اغلب آنها بتحقق و وقوع رسيده چنانچه ما نيز در بساط پنجم از اين کتاب جمله کثيره از آنها را نقل خواهيم نمود و با اين قرائن قطعيه منضمه باين اخبار چگونه شبهه اينکه آن بزرگوار از فرزندان امام حسين نباشد تطرق خواهد يافت و اين ناچيز از باب تيمن و تبرک در آخر اين صبيحه يکي از آن اخبار را از طريق عامه که اثبت در الزام آنها است نقل مينمايم يوسف بن يحيي السلمي در کتاب عقد الدرر بنابر آنچه در نجم ثاقب است روايه کرده از امام ابو عبدالله نعيم بن حماددر کتاب فتن از اعمش از ابي و ابل که گفت نظر کرد علي بسوي حسين پس فرمود بدرستيکه اين پسر من سيد است چنانچه پيغمبر او را ناميده و زود استکه بيرون بيايد از صلب او مرديکه باسم پيغمبر شما باشد پرکند زمين را از عدل و داد چنانچه پرشده باشد از ظلم و جور اللهم عجل فرجه الشريف.