بازگشت

صبيحه 42


بدانکه شبهه چهلم که مخالفين در ساحت امامت و مهدويه حضرت امام عصر وناموس دهر عجل الله فرجه الشريف نموده اند اينست که بنابر معتقد شما طائفه اماميه اثني عشريه که معتقد هستيد که در وقت ظهور آن جناب طائفه از دوستان و طائفه از دشمنان که مرده اند رجوع بدنيا مينمايند و آنها ماحض الايمان و ماحض الکفر از مردگان ميباشند لازم ميايد که مانند يزيد و شمر و عبدالرحمن مرادي و امثال اينهادر آن زمان بدنيا برگردند و بعد از مشاهده آيات و علامات عذذاب اخروي توبه کنند و مستحق مدح و ثواب شوند نه لعن و عذاب و اگر قطع به توبه ايشان معلوم نباشد لا اقل از اينکه توبه ايشان محتمل و جايز الودوع و ممکن التحقق که هست و اين با جزم بخلود آنها در جهنم و عذاب ايشان چنانکه اعتقادي شما اماميه ميباشد منافات دارد و جواب داده شده است از اين شبهه بچند وجه وجه اول آنست که بدلائل قطعيه بر ما اماميه ثابت و محقق شده است که اين جماعت و امثال ايشان مخلد ميباشند در عذاب و عقوبت و لازم اين آنست که از آنها چه در زندگاني ايشان پيش از مردن و چه در زندگاني ايشان بعد از مردن و رجعت ايشان بدنيا عمليکه بان مستوجبب و مستحق عفور و رحمت الهيه باشند صادر نگردد و موفق باتيان عمل صالح نشوند چنانچه علي ما هو المشهور يزيد موفق به اتيان نماز غفيله که عقيله بني هاشم حضرت زينب او را تعليم داده بودند نگرديد وجه دويم آنست که مشاهده آيات و علامات عذاب اخروي لازم ندارد توبه و ندامت را در زمان رجعت چنانکه مشاهده شده که نزديکان سلطان با آنکه بسبب مخالفت و خيانت مورد سياست و عقوبت ميشوند و مع ذلک باز بعد از عقوبت عود مينمايند بان خيانتيکه بواسطه آن عقوبت کرده شده اند از اين جهت است که باري تعالي در حق اهل عذاب که ميگويند رب ارجعوني لعلي اعمل صالحا فيما ترکت يعني خداوندا بر گردان مرا که عمل صالح که ترک آن کردم بجا بياورم ميفرمايد کلا انها کلمه هو قائلها يعني اين حرفي باشد که گويد از روي دروغ چه اگر برگردد عمل صالح نکند و همچنين درباره آنان که ميگويند يا ليتنا نرد و لا نکذب بايات ربنا فرموده و لورد و العاد و المانهوا عنه و انهم لکاذبون يعني اگر تمناي ايشان را برآوريم و ايشان را برگردانيم بدنيا هر آينه ايشان برگردند بان کارهائيکه ممنوع بودند ازآنها و ايشان هر آينه دروغگويانند در اينکلام خود که گفتند اگر برميگرديديم تکذيب آيات پروردگار خود نميکرديم و بالجمله اخبار خدا و رسول از عذاب ابدي و اذن دادن در طعن و لعن برايشان کشف ميکند از عدم ندامت و توبه ايشان در زمان رجعت آنها بدنيا وجه سيم آنست که منع ميکنيم قبول توبه و ندامت ايشان را در زمان رجعت اگر چه توبه و انابه بنمايند نه از آنجهت که دار رجعت دار تکليف نيست مانندقيامت تا آنکه لازم آيد که طاعت و جهاد مومنين الجائي و اضطراري باشد و بدين واسطه نان بي اجر و خالي از ثواب باشند بلکه از اينجهت که برگردانيدن اين اشخاص چون از براي عقوبت و انتقام و عذاب باشد از براي ايشان زمان رجعت دار جزاء اعمال باشد نه دار تکليف و قبول توبه قبول توبه کفار و منافقين در آن زمان که رجعت ايشان در آن واقع ميشود مانعي ندارد تنوير في تنظير و حال توبه ايشان در آن زمان حال توبه فرعون بي عون است و چنانکه توبه آن ملعون در وقت غرق شدن که گفت آمنت بالذي امنت به بنوا اسرائيل و انا من المسلمين قبول نشد و خداوند باو فرمود الان و قد عصيت من قبل و کنت من المفسدين يعني آيا الان ايمان آوردي و حال آنکه پيش از اين معصيت کار و از جمله مفسدين بودي هم چنين توبه کفار و منافقين که از دنيابا اين دو وصف بيرون رفته و مرده اند و در زمان ظهور مهدي موعود بدنيا رجوع مينمايند قبول نيست و اين جوابهاي از اين شبهه مذکوره از شيخ مفيد نورالله مرقده الشريف نقل شده است و اين جواب سيم جوبا بسيار متيني است چه آنکه مويد است بايه شريفه يوم ياتي بعض آيات ربک لا ينفع نفسا ايمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت في ايمانها خيرا يعني روزيکه بعض آيات پروردگار تو بيايد فائده نکند نفسي را ايمان آن که قبل از آن ايمان نياورده باشد بلکه بعضي اين را تاويل بزمان رجعت نموده اند چنانکه شيخ مفيد در ارشاد فرموده که مضمون اين آيه در وقت ظهور هويدا شود و چون قائم ظهور کند توبه مخالفين و منافقين را قبول نکند و شايد مراد از ايشان کساني باشند که رجعت کرده اند از براي انتقام کشيدن از ايشان نه آنانکه اهل آن عصرند و نمرده اند زيرا که قبول توبه آنها بمقتضاي قواعد اظهر است وجه



[ صفحه 67]



چهارم که بعض ديگر در جواب از اين شبهه گفته اند آنست که ابديت خلود و عذاب کفار و منافقين که در حال کفر و نفاق مرده اند پيش از ظهور حضرت مهدي موعود اگر قطعي باشد چنانکه طائفه شيعه اثني عشريه ميگويند پس اين منفک نشود از عدم توبه چنانکه در يکي از جوابهاي منسوبه بشيخ مفيد گفته شد و يا منفک نشود از عدم قبولي آن بر فرض وقوع توبه از ايشان چنانکه در جواب ديگر شيخ مذکور است زيرا که اجتماع قطع بشي ء و عم قطع آن نشايد و اگر قطعي نباشد چنانکه مخالفين ميگويند که ابديت خلود و عذاب ايشان قطعي نيست و چنانکه طائفه شيعه ميگويند درباره وحشي که قاتل حمزه سيدالشهداء اسلام الله عليه است و درباره حربن يزيد رياحي از اصحاب امام حسين که توبه ايشان قبول شد با آنکه کردند آنچه را که کردند از کشتن وحشي حضرت حمزه را و از سر راه گرفتن حر بر امام زمان خودش حضرت امام حسين عليه السلام پس اين منافات با قول برجعت ندارد پس بهرحال اين شبهه واهيه که نسبت برجعت در زمان ظهور حضرت بقيه ه الله نموده اند مندفع است و انکار اموريکه بقطع و يقين در شريعت مقدسه اسلاميه ثابت شده است باين هذايانات نبايد و نشايد نمود ثبتنا الله بالقول الثابت في الحيوه الدنيا و في الاخره انشاء الله اين ناچيز گويد که علاوه بر آيات و اخبار و اجماع شيعه بر رجعت حکم عقل هم بر آن شاهدد است زيرا که غرض از رجعت مکافات مظلوم است بتشفي قلب او از عذاب نمودن بظالم و مجازات ظالم است و جزا در دار عمل که دنيا باشد اوفق و اقرب و انسب باشد از دار آخرت و تاثير آن درتشفي قلب مظلوم بيشتر خواهد بود پس ادله اربعه بر ثبوت رجعت قائم است و الله العاصم تنبيه للسبنيه بدانکه طائفه مستحدثه بابيه و بهائيه در ايراد بعضي از اين چهل شبهه که در اين عبقريه مذکور افتاد با طائفه عامه شريک و سهيم اند و اين طائفه نيز مثل بعضي از اين ايرادات و شکوک را بر مهدويت حضرت ولي عصر و ناموس دهر نموده اند چنانچه بر ناظرين در کتب ايشان اين مطلب ظاهر و آشکار است و جواب از اين طايفه همان جواب استکه از طائفه عامه وارد شده است در ايراديکه با همديگرموافقت دارند فتبصر و لا تتحير و الله الهادي عباده الي الحق و الصواب و الي جناب قدسه المرجع و الماب.