صبيحه 38
بدانکه شبهه سي و ششم که مخالفين در اصل ولادت آن بزرگوار نموده اند اينست که ميگويند مخفي بودن ولادت مهدي موعود از جمله خوارق عاداتست چه مولودي با چنين جسب و نسب و شان و منصب عاده محال استکه ولادت او در پس پرده خفاباشد و جواب از اين شبهه اين استکه آن جز استبعاد چيز ديگري نيست علاوه بر اين سيد علم الهدي در جوابش از اين شبهه چنين تقرير فرموده است که مخفي بودن ولادت صاحب الزمان از جمله خوارق عادات نيست چنانکه خصم مدعي آن است چه آنکه امثال اين را سلاطين در زمان گذشته کرده اند چنانکه علماي فرس و کسانيکه اخبار ارباب دول را روايت ميکنند از قبيل اين قصه هاي مشهوره ذکر کرده اند مانند قصه ولادت کنجسرو که مادرش حمل او را پنهان داشت تا آنوقت که او را زائيد و مادرش دختر پسر افراسياب پادشاه ترکستان بود و جدش کيکاوس اراده کشتن وي نمود آنگاه مادرش حمل وولادت او را مخفي نمود و قصه اش در کتب تواريخ مسطور و در السنه و افواه مشهور است و مورخ طبري که اثبت تاريخ نويسان است هم آن را ذکر نموده و مثل قصه ابراهيم خليل که قران مجيد بان ناطق است که مادرش او را در خفيه زائيد و در غارش پنهان نمود تا آنکه بحد بلوغ رسيد و هم چنين است قصه کليم الله که مادرش از جهت خوف ازفرعون او را در خفيه زائيد و در تابوتش گذاشته و بدريا انداخت و اين حکايت مشهوراست و قران کريم بان ناطق و گويا است پس بناء علي هذا قصه صاحب الزمان با اينها يکي ميباشد پس چگونه گفته ميشود که قصه تولد او از عادات بيرون است و حال آنکه از مردم کساني هستند که ايشان را پسري از کنيزي متولد ميشود پس زماني از روزگار ولادت او را از زنش پنهان ميدارد تا اينکه وقت وفاتش ميرسد آنگاه اقرار ميکند باينکه اين پسر من است و هم چنين کسي هست که پسر خود از خوف اينکه ديگر آن از راه طمع در ميراث وي او را بکشند پنهان ميدارد و عادت بامثال اينها جاري گرديده پس بنابراين سزاوار نيست که مثل اينها در خصوص صاحب الزمان استبعاد شود و حال آنکه اين را بسيار شنيده و ديده ايم و بذکر آنها کلام را طول نميدهيم زيرا که آن از عادات واضح دو آشکار است و حال آنکه بسياري را يافته ايم که نسب ايشان زمان طويلي بعد از وفات پدرانشان بشهاده شهودي که از راه خوف از زن و اهل در خفيه ايشان را شاهد گرفته بودند ثابت گرديده و هم چنين بسياري را يافته ايم که بعد ازوفاتش دو نفر عدل شهادت داده اند باينکه آنشخص زني بعقد صحيح زن خود نموده و بعداز شهادت گرفتن ايشان مولودي از او متولد شده بطوريکه بودن آن مولود از آن شخص بحسب عادت ممکن بوده پس بحسب شرع آن مولود بانشخص ملحق ميشود و خبر ولادت پسر امام حسن عسکري بجهات چندي که زياده اند از جهاتيکه سائر انساب بانها عرفا و شرعا ثابت ميشود وارد گرديده پس دغدغه در ولادت آن بزرگوار و حجت کردکار نيست مگر از راه عناد و تعصب بيان قدوسي عن شيخنا الطوسي و شيخ الطائفه در اينمقام و دفع اين شبهه خام چنين فرموده است که در نفي ولادت اولاد صحيح نيست که در مقامي از مقامات ادعاي قطع از کسي صادر شود و احدي را ممکن نيست که در خصوص کسيکه او را ولدي ظاهر نشده ادعا نمايد که من بالقطع ميدانم که او را ولدي نيست بلي از راه ظن ميتواند بگويد که اگر او را ولدي بودي هر آينه ظاهر ميشد نه از راه علم ويقين زيرا که عقلا را گاه داعي ميشود که کتمان اولاد نمايند بجهت اعراض مختلفه که دارند چنانکه پاره از ملوک مانند اکاسره و پادشاهان عجم که در قديم بودند اولا خود را بواسطه خوف از آسيب پنهان ميداشتند و حکايات ايشان در کتب تواريخ و در ميان مردم مشهور است و حال آنکه در ميان خلايق کسي پيدا ميشود که او را از کنيزي يا از زني که او را در خفيه تزويج نموده ولدي متولد ميشود و از ترس و خوف از زن ديگر يا از ترس اولاد خود آن را مخفي ميدارد و انکارر مينمايد و اين در عادت کثير الوقوع است و نيز پيدا ميشود شخصي که از اهل شرف و منزلت است زن ارذلي را تزويج نمايد و از او ولدي متولد شود پس آنشخص از اينجهت که لحوق آن ولد را بخود مکروه ميدارد او را انکار ميکندد و بعضي هستند که اينگونه ولد را انکار ميکنند و چيزي از مال خودشان باو ميدهند و هم چنين در ميان خلق کسي هست که بحسب رتبه و شرف از اراذل اهل
[ صفحه 64]
زمان است و زن صاحب شرافت و نجابتي را در پنهان تزويج مينمايد و از آزاد ولدي متولد ميشود هر چند که آن مرد او را ناخوش نميدارد وليکن بجهت خوف از اقرباي آن زن او را مخفي ميدارد و امثال اينها بسيارند پس نفي ولادت در همه حال ممکن نيست بلي اگر امثال اين احتمالات در ميان نباشد و دانسته شود که مانع از اظهار ولادت موجود نيست پس آنگاه ادعاي نفي آن را ميتوان کرد و اگر مخالف بگويد که علم ما باينکه رسول خدا را پسري نبوده که بعد از وفات آن حضرت زنده باشد مثل علم ما است باينکه حضرت حسن عسکري را پسري نبوده که بعد از وفات آن جناب زنده باشد بدون تفاوت در مقامين جوابش اينست که علم شما و ما باينکه پيغمبر را پسري نبوده که بعداز وفاتش زنده باشد از اين راه استکه آن جناب رسول خدا و معصوم از هر خطا بود پس هرگاه او را پسري ميبود اظهار مينمود زيرا که در اظهار آن خوفي در حق او نبود علاوه بر اين اجماع امت منعقد است باينکه آن جناب را بعد از وفاتش منتشر شده بودکه امام ثاني عشر قائم است و دولتهاي باطله را زايل خواهد کرد پس آن حضرت ترسيد که خلفاي جور بر او مطلع شوند و آسيبي باو برسانند لهذا آن حضرت ولادت آن بزرگواررا مخفي داشت و از اين راه از براي مخالف شبهه در ولادت او واقع گرديد.