بازگشت

صبيحه 32


بدانکه شبهه سي ام که مخالفين در ساحت امامت حضرت امام زمان و خليفه الرحمن نموده اند نظير شبهه کلاب ممطوره اعني واقفيه استکه گفته اند ميتواند شد که موسي بن جعفر امام غائب باشد ووفات نيافته باشد و کساني که شهادت بر وفات او داده باشند امر برايشان مشتبه شده باشد چنانچه بر قوم مسيح مشتبه شد بصريح قران که فرموده و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبهه لهم مردم ديدند که او را کشتند و بدار زدند و در حقيقت نه چنين بود پس باک نيست در اينکه اين قبيل در اشتباه در قتل در ائمه روافض هم



[ صفحه 60]



گفته شود پس امامت و حيات و غيبت امام زمان شما طائفه اثني عشريه که آن جناب ابن الحسن العسکري باشد ثابت نميشود مگر وقتيکه سد اين احتمال بشود از قتل بعضي از ائمه سابقه و بخصوص والد ماجد آن بزرگوار يعني معلوم گردد که خود آن بزرگوار بوده که مقتولل شده نه شبيه آن و جواب از اين شبهه اينست که آنچه بر سائر ائمه دين واقع شد از مقتولي و مسمومي نه مثل واقعه عيسي بن مريم است زيرا که واقه قتل و صلب عيسي بن مرريم را يهود ادعا کردند و جناب اقدس اله جلت عظمته تکذيب ايشان را فرمود و ائمه اماميه را خبري از خداوند يا از رسول خداوند نرسيده در تشبه و تمثل چگونه و حال اينکه رسول خدا خبر دادند از قتل اميرالمومنين و اختضاب لحيه مبارکه ايشان بخون سرشان و بعد از اخبار حضرت رسول از اين امر خود حضرت علوي سلام الله عليه نيز از اين خبر دادند و اخبار فرمودند و بعد از ايشان ائمه طاهرين نيز خبر دادند که ايشان شهيد گرديدند و هم چنين جناب حسن و حسين را بارهارسول خدا از جبرئيل خيز قتل ايشان را دادند که يکي را بزهر جاف و ديگري بشمشير اشقياء شهيد ميشوند و خود نيز علاوه از نقلش از جبرئيل باين امر خبر داد و بعد از ايشان اولاد طيبين آن سرور خلقا عن سلف خبر از اين معني دادند و هم چنين بر هر يک از آن بزرگواران هر چه واقع شد از مقتولي و مسمومي چه خود خبر داد و چه امامهاي بعد از آن خبر دادند پس خبر دهندگان از موت ائمه طاهرين پيغمبر و امير المومنين و ائمه طاهرين واحدا بعد واحد ميباشند و خبر دهندگان بقتل عيسي بن مريم يهوديان ميباشد و کذب و دروغ بر مخبرين بموت ائمه و سادات بريه غير جايز و ناروااست چه ايشان معصومند و طاهر الذيل از ارجاس که يکي از آنها کذب است ميباشند بخلاف نسبت کذب مخبرين بقتل عيسي بن مريم چه ايشان يهوديانند و کذب آنها جايز بلکه شايع است و اين شبهه را با جوابش شيخنا الصدوق ره در کمال الدين نقل فرموده تنوير في تنظيه بدانکه نظير اين شبهه واقفيه در فوت حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام شبهه حنظله بن سعد شبامي است که حضرت حسين را مقتول نميداند و قائل و معتقد استکه آن جناب مانند عيسي بن مريم باسمان عروج فرموده و اخبار بسياري در طعن او و کسانيکه باين اعتقاد معتقدند از ائمه اطهار عز صدور يافته و اين ناچيز در اين مختصر و جيز بنقل يکخبر از آنها اقتصار مينمايد في العيون در ذيل خبريکه سندش به هروي منتهي ميشود مذکور استکه هروي عرض کرد خدمت حضرت رضا که يابن رسول الله در سواد کوفه گروهي باشند که بزعم ايشان حسين بن علي عليه السلام را مقتول ندانند و از اول اين شبهه بر حنظله بن سعد شبامي وارد آمد و او چنان دانستکه حسين بن علي مانند عيسي بن مريم باسمان عروج فرمود و باين آيه مبارکه احتجاج همي کرد که و لن يجعل الله للکافرين علي اللمومنين سبيلا پس بني اميه که کفره بودند چگونه بر حضرت حسين غلبه توانستند جست پس حضرت رضا باو فرمود کذبوا عليهم غضب الله و لغته و کفروا بتکذيبهم النبي في اخباره بان الحسين بن علي سيقتل و الله لقد قتل الحسين و قتل من کان خيرا من الحسين اميرالمومنين و الحسن بن علي و ما منا الا مقتول و انا و الله لمقتول بالسم باغتيال من يغتالني اعرف ذلک بعهد معهود الي من رسول الله اخبره جبرئيل عن رب العالمين و اما قول الله عز و جل و لن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا فانه يقول و لن يجعل الله علي مومن حجه و لقد اخبر الله عز و جل من کفار قتلوا النبيين بغير الحق و مع قتلهم اياهم لم يجعل الله لهم علي انبيائه سبيلا من طريق الحجه ميفرمايد خدا لعن کند و غضب فرمايد بر اين جماعه که کافر شدند باين دروغ که بر پيغمبر بستند در اخبار آن که فرمود زود باشد که حسين بن علي کشته شود سوگند بخداي که کشته شد حسين و کشته شد کسيکه بهتر از حسين بود و او اميرالمومنين و حسن بن علي است که هر دو تن کشته شدند و ما که ائمه هستيم همگي مقتول شويم و قسم بخداي که مرا نيز غيله باسم مقتول کنند و من آگاهم از اين امر چه اين امر عهدي است از روس خداي بسوي من و آن را جبرئيل از جانب رب جليل خبر آورده اما مفاد آيه مبارکه که خداوند کافران را بر مومنان طريق غلبه روا نميدارد مقصود اينست که کافر بر مومن اقامه حجت نتواند کرد چه آنکه باطل را بر حق حجت نتواند بود مگر نه آنست که خداوند خبر ميدهد که کافران پيغمبران را بغير حق بکشند و با غلبه و قتل ايشان بر پيغمبران را باز اقامه حجت از پيغمبران برايشان بود و خداوند متعال ايشان را بر پيغمبران در طريق حجت و برهان غالب نگردانيد کما اينکه معلوم است.