بازگشت

صبيحه 03


بدانکه شبهه سيم مخالفين درباره آن وجود مقدس و ذات اقدس که نظير شبهه ماضيه است اينست که شما معتقد هستيدکه آن حضرت در سن چهار و يا پنج سالگي دارا است حکمت را و دارا است صفه امامت را در حال آنکه حضرت پيغمبر اينوصف را از براي مهدي در ضمن صافتيکه از براي آن حضرت در آن اخبار متواتره ذکر فرموده بيان ننموده با آنکه اين صفت چون از صفات جليله جميله است اولي بذکر و بيان بود و جواب از اين شبهه علاوه بر جواب اول و دويم ازآن سه جواب که در شبهه ماضيه بيان شدند اينست که چون اينوصف که دانا بودن حکمت و دارا بودن وصف امامت باشد در اين خانواده از کودکي و صباوت مرکوز در اذهان و لسان زد در ميان مردمان بود فلذا حضرت نبوت آن را در خلال اوصاف آن حجت رب العزت بيان نفرموده زيرا که هر کس که اين خوانواده را في الجمله شناخته مرکوز ذهن او است که ايشان در کودکي داراي علم و حکمت و کمال بودند بدون آنکه تردد و تعلم در نزد کسي کرده باشند و در محل خود ثابت و مبين شده که حسنين عليهما السلام داخل در آيه تطهيرند و هيچ رجسي اقبح و اشنع از جهل و ناداني نيست پس اگرايشان در آن سن کودکي داراي حکمت و کمال نبودند چگونه باريتعالي آيه تطهير را درشان ايشان نازل ميفرمود و هم چنين از اخبار مشهوره بين الفريقين است که رسول خدااشاره فرمودند به آن دو بزرگوار و فرمودند اين دو پسر من امامند برخيزند يا بنشينند يعني برخيزند براي جهاد يا ساکت نشينند مردم را بخود دعوت کنند يا نکنندو يا آنکه اين عبارت کنايه از ثبوت اين منصب امامت است براي ايشان در هر حال و ظاهر عبارت بلکه صريح آن اينست که اين منصب از همان وقت که آن بزرگوار اين فرمايش را فرموده از براي آن دو بزرگوار بوده زيرا که بغايت مستهجمن است که کسي بگويد که اين شخص حاضر عالم است يا کريم است يا شجاع است يعني پس از سي سال يا چهل سال ديگر مثلا عالم يا کريم يا شجاع خواهد شد و عمر آن دو امام در حين وفات حضرت رسول از هفت هشت نگذشته بود و خدا عالم است که اين عبارت را جد آنها در حق آنها در کدام وقت فرموده نزاع لابن الحجرين نفاع للشيعه في البين اين ناچيز گويد که چون ابدا اين شبهه را ابن حجر مکي صاحب صواعق المحرقه در کتاب مزبور نموده چنان که عبارتش اين است و کذا کان اللازم توصيفه اي المهدي بانه يوتي الحکم صبيا و لم يخبربه النبي مناسب چنين ديدم که ابن حجرر عسقلاني را با او در اين گفته اش ببنزاع انداخته و در اين ميانه نفعي عائد اماميه گردد و مصداق اللهم اشغل الظالمين بالظالمين و اجعلنا بينهم سالمن غانمين محقق شود ابن حجر عسقلاني که درنزد عامه معروف بشيخ الاسلام است در کتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري در شرح اين حديث که بخاري روايت نموده که تمراتي از صدقه نزد رسول خدا آوردند حسن بن علي در حال رضاع يعني در سن خوردسالي که هنوز رضيع بود تمره از آنها را بر دهن گذارد رسول خدا منع فرمود او را از تناول نمودن آن و فرمود اما تعلم ان الصدقه علينا محرمه بر سبيل اعتراض گفته است که چگونه رسول خدا منع فرمود حسن راو اين کلام را باو فرمود و حال آنکه او طفلي بود رضيع پس از آن جواب گفته است ازاين اعتراض که چه استبعاد دارد البته حال حسن بن علي مثل سائر اطفال مردم نبود بلکه او در آنحال مطالعه ميکرد لوح محفوظ را (ع) ببين تفاوت ره از کجا است تا بکجا آن ابن حجر ميگويد صبي اين خانواده مثل اطفال ديگر است که قابل حکم و امامت نيست چنانچه در صبيحه آتيه بيان خواهد شد و پيغمبر از اين وصف مهدي خبر نداده و اين ابن حجر ميگويد رضيع اين خانواده مطالعه مينمايند لوح محفوظ الهيه را بلي هر کسي بر خوي خود او ميتند و بالجمله کفايت ميکند در رد اين شبهه خصوص خبريکه آن را يوسف سلمي در عقد الدرر از حافظ ابو عبدالله نعيم بن حماد روايت کرده که او از جناب باقر عليه السلام روايت نموده که آن حضرت فرمود ميباشد اين امر يعني مهدويت در صغيرترين ما بحسب سن و نيکوترين ما در ذکر و خداوند متعال عالم را باو ميراث ميدهد و او را بخودش وانميگذارد.